خانواده: بدیهی است که یکی از منابع مهم حائز اهمیت سرمایه اجتماعی در سطح جهان خانواده است. اما ساختار خانواده از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است و استحکام پیوندهای خانوادگی نه تنها با قید و بندهای خانوادگی در دیگر جوامع فرق می کند بلکه بستگی به انواع دیگر پیوندهای اجتماعی نیز متفاوت است.
در بعضی موارد به نظر میرسد که یک نوع ارتباط معکوس میان قیود اعتماد و همکاری در درون گروه های خویشاوندی و در میان خویشاوند و غیرخویشاوند وجود دارد. در حالیکه یکی از این دو بسیار قوی است و دیگری بسیار ضعیف است.
در این قسمت به نظریه های اعتماد و همچنین اعتماد زناشویی پرداخته میشود.
اعتماد
اعتماد یکی از جنبه های مهم روابط انسانی و زمینه ساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه است. یکی از اصول اولیه زندگی اجتماعی، داشتن اعتماد به یکدیگر است و اگر افراد در جامعه، نسبت به یکدیگر اعتماد و اطمینان نداشته باشند، تداوم زندگی در چنین جامعه ای دشوار خواهد بود. چرخ های زندگی بر محور اعتماد به یکدیگر در حال حرکت است و اهمیت اعتماد در روابط و پیوندهای اجتماعی به گونه ای است که می توان اعتماد را عنصر اساسی زندگی اجتماعی تلقی نمود که زمینه همکاری و تعامل را در ابعاد مختلف جامعه گسترش میدهد. در این صورت افراد بدون نیاز کنترل رسمی و بر پایه اعتماد متقابل به یکدیگر، بر روابط خود نظارت میکنند و امور خود را اداره می نمایند و تنها در چنین صورتی افراد احساس امنیت در جامعه کرده و نظم و ثبات در جامعه حاکم می گردد. در فضای مبتنی بر اعتماد، ابزارهایی چون زور و کنترل رسمی ضرورت خود را از دست داده و افراد بر پایه حسن ظن در روابط اجتماعی به مبادلات در جامعه می پردازند.
یکی از دغدغه های هر جامعه ای کاهش اعتماد بین افراد آن جامعه و رواج بی اعتمادی است که تداوم زندگی را دچار مشکل می کند. کاهش اعتماد اجتماعی در جامعه موجب می گردد همواره نوعی ترس از برقراری رابطه و احساس ناامنی بین اعضا به وجود آید که مانع از تداوم و تقویت رابطه و کاهش همکاری و گسترش تعاملات در ابعاد مختلف جامعه گردد که در این صورت، فردگرایی و به دنبال آن منفعت طلبی در جامعه می گردد که در این صورت، فردگرایی و به دنبال آن منفعت طلبی در جامعه رواج می یابد. در کلان شهری مانند تهران نیز پیچیدگی روابط بین افراد نوعی احساس ناامنی برای آن ها ایجاد نموده که افراد را در برقراری پیوندهایشان محتاط تر ساخته است. به گونه ای که افراد احساس میکنند برقراری رابطه با دیگران و اعتماد به آن ها مخاطرات زیادی را برای آن ها به همراه خواهد داشت. بنابراین سرمایه اجتماعی کاهش یافته و اعتماد نیز خدشه دار میشود و پیامدهای جبران ناپذیر انزواگرایی و فرد گرایی برای چنین شهرهایی رقم خواهد خورد. (باستانی،کمالی، هیکوبی ،۱۳۸۷ : ۱۷)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در حوزه روان شناسی و روان شناسی اجتماعی اعتماد بعنوان ویژگی فردی مطرح میشود و بر احساسات، عواطف و ارزشهای فردی تاکید می گردد و در بررسی اعتماد تئوری های شخصیت و متغیرهای فردی مورد توجه قرار می گیرد. بر اساس این دیدگاه اعتماد با مفاهیمی چون همکاری، صداقت، وفاداری، صمیمیتآ امید، دگرخواهی، ارتباط نزدیکی دارد. بر اساس دیدگاه روانشناسی اجتماعی اعتماد نوعی احساس فردی نسبت به امری است که مورد تایید است. به این ترتیب اعتماد را می توان نگرشی مثبت نسبت به فرد یا امری خارجی دانست. (اجاقلو، زاهدی، ۱۳۸۴، ص ۹۵)
بررسی ادبیات مربوط به اعتماد اجتماعی نشان میدهد که این مفهوم در اشکال مختلف اما مرتبط با هم تجلی می یابد. یکی از دیدگاه های مطرح در حوزه روانشناسی و روانشناسی اجتماعی اعتماد را به عنوان ویژگی فردی مطرح می سازد و بر احساسات عواطف و ارزش های فردی تأکید می کند و در بررسی اعتماد تئوری های شخصیت و متغبرهای فردی را مورد توجه قرار میدهد براساس این دیدگاه اعتماد با اندیشه های همکاری coopration، صداقت honesty، وفاداری loyty ، صمیمیت sincerity، امید hope، یارگرخواهی dltruism ارتباط نزدیکی برقرار می کند. رهیافت دیگری که بیشتر در حوزه جامعه شناسی مطرح میباشد اعتماد را به عنوان ویژگی روابط اجتماعی یا ویژگی نظام اجتماعی مفهوم سازی می کند. دیدگاه اخیر بر خلاف دیدگاه اول به زمینه های اجتماعی تأکید می کند در این دیدگاه اعتماد بیشتر و به عنوان یک ویژگی جمعی مورد توجه قرارا می گیرد و بنابراین برای محصولات نهادی جامع قابل کاربرد است. در این شیوه برای مثال سیستم ها یا نظام ها به عنوان سیستم یا نظام های بااعتماد بالا یا با اعتماد پایین ارزیابی می شوند. نکته قابل توجه در اینجا این است که در بررسی مفهوم اعتماد، اتخاذ یک دیدگاه ترکیبی در مقایسه با اتکای انحصاری بر هریک از دیدگاه ها اعتماد به عنوان ویژگی شخصیتی یا اعتماد به عنوان ویژگی نظام اجتماعی میتواند ثمربخش تر باشد. دیدگاه ترکیبی میتواند اعتماد را به عنوان مفهومی ارزشمند برای چیرگی بر تمایز بین سطح کلان وخرد مطرح می سازد در این زمینه کار لوهمان و یا دیر قابل توجه است. آنها در حالیکه کار خود را با انتظارات مردم شروع میکنند، اعتماد را به عنوان بعدی از ساخت اجتماعی مورد بررسی قرار میدهند که به شکل کامل و منحصری نمی تواند در سطح روانشناختی یا سطح نمادی مطالعه شود. بلکه برای درک آن ویژگی روانشناختی و سطح نمادی باید به طور همزمان مورد توجه قرار گیرد. چنین برداشتی از اعتماد ما را قادر می سازد که نشان دهیم چگونه اعتماد در سطح خرد با اعتماد در سطح کلان که انتزاعی تر میباشد ایجاد شده و ارتباط برقرار می سازد. به عنوان مثال هر تماس مثبت با یک دکتر محلی ممکن است به تدریج اطمینان ما را نسبت به نظام پزشکی افزایش دهد و بالعکس و…. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که یک مفهوم سازی کافی و مناسب از اعتماد به عنوان یک مفهوم جامعه شناختی می بایست ارتباط بین دو سطح مرزی و نظام را در کانون توجه خود قرار دهد. (امیر کافی، ۱۳۸۰: ۱۳-۱۲)
در جایی دیگر تعریفی به نقل از آقای امیر کافی (۱۳۷۵) داریم که می گوید:
«در زبان فارسی اعتماد مترادف با تکیه کردن، واگذاشتن کار کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتقاد به کار گرفته میشود. در زبان لاتین اعتماد و وثوق معادله کلمه ایمان faith یونانی مورد استفاده قرار گرفته است. دو ریشه کلمه faith مفهوم وثوق و اعتماد، تسلیم در برابر اراده دیگری و اطمینان به شخص دیگر مستتر است. اندیشمندان علوم اجتماعی با توجه رشته های تخصصی خود ( روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی، علم سیاست، اقتصاد و…) و دیدگاه های نظری شان ( برداشت روان شناختی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از انسان ) به تعریف ویفر اعتماد پرداخته اند که در اینجا به برخی از آن ها اشاره می کنیم. اریکسون در کتاب خود « رشد و بحران شخصیت سالم » اعتماد بنیادی basictrust را مورد توجه قرار میدهد به اعتقاد او اعتماد بنیادی، نگرشی است نسبت به خود و دنیای پیرامون که حاصل تجربیات شخصی در سال او زندگی شیرخوارگی است. اعتماد عبارت است از انتظار برآورده شدن نیازهای شخصی و این که میشود روی دنیا، با منابع برآورده کننده خارجی حساب باز کرد. الیسون و فایر ستون اعتماد را واگذاری منابع به دیگران می دانند با این انتظار که آنها به گونه ای عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش می یابد و دست یابی به اهداف میسر می گردد. شلنکر، هم وتری شی معتقدند که اعتماد بین شخصی interpersonal trust از سه عنصر موقعیت مخاطره آمیز ارتباط و اتکاء بر اطلاعات تشکیل شده است. به اعتقاد آنها اعتماد بین شخصی، اتکاء فرد به اطلاعاتی است که از شخص دیگر به دست می آورد. این اطلاعات درباره وضعیت نامعین محیطی و همچنین درباره پیامد های عملی در شرایط مخاطره آمیز است. که هر دو طرف در ان دخالت دارند. ملینجر اعتماد را مفهومی دو بعدی می داند که شامل: ۱- اطمینان نسبت به مقاصد و انگیزه های طرف مقابل. ۲- یکرنگی و صمیمیت در اعمال وگفتار طرف مقابل میباشد. گیفین هر دو جنبه تعریف ملینجر ( انگیزه واعمال )را در هم ادغام می کند و تعریف خود را از اعتماد بین شخصی را به این صورت ارائه میدهد: « اتکای فرد به طرف مقابل به منظور دستیابی به اهداف مطلوب در یک موقعیت مخاطره آمیز » دویچ تنها برعناصر انگیزه های دخیل در مفهوم اعتماد تأکید می کند و معتقد است که تصمیم مبتنی بر اعتماد با درک این نکته ملازم است که این انتخاب میتواند منجر به سود یا زیان گردد و اینکه چه نتیجه ای ( سود و زیان ) حاصل میشود بستگی به طرف مقابل دارد و ضرر و زیان میتواند بیشتر از سود باشد و بلاخره اینکه طرف مقابل به گوشه ای عمل خواهد کرد که شما به جای اینکه متحمل زیان گردید از منافع برخوردار خواهید شد.
از طرفی، شما دقیقاً نمی توانید مطمئن باشید که دوست شما از اطلاعاتی که در اختیار دارد استفاده مطلوب می کند یا علیه شما به کار می گیرد یا اگر پولی به کسی قرض می دهید دقیقاً نمی توانید مطمئن باشید که طرف شما پول را به موقع پس خواهد داد یا اگر شما ماشین خود را به کسی امانت می دهید دقیقاً نمی توانید مطمئن باشید که طرف شما ماشین را سالم تحویل خواهد داد یا خیر و… مثال های بالا نشان میدهد که افراد در روابط اجتماعی خود با عدم تعیین اجتماعی مواجهند و این امر موجب میشود که آنها نتوانند به پیش بینش دقیق امور بپردازند. هنگامی که پیش بینی امور به طور دقیق میسر نباشد به تبع آن اتخاذ هر عملی ( برای مثال دادن اطلاعات، قرض دادن پول، امانت دادن ماشین و … ) همراه با خطر است و احتمال زیان وجود دارد. ۵- حسن ظن: حسن ظن مهم ترین عنصر اعتماد است و می توان آن را به عنوان هسته مرکزی مفهوم اعتماد پذیرفت چرا که علی رغم عدم وجود تعیین اجتماعی فقدان اصطلاحات و احتمال خطر، افراد درگیر در روابط اجتماعی به علت احساس مثبتی که نسبت به هم دارند به ادامه رابطه می پردازند و در موقعیت های مختلف به یکدیگر اعتماد میکنند وقتی که شما اعتماد می کنید بالنسبه مطمئن هستید که فرد مقابل به گونه ای رفتار خواهد کرد که نتایج مطلوب حاصل خواهد شد. بنابراین اگر بخواهیم با توجه به عناصر و ویژگی های اعتماد تعریف ساده ای از اعتماد اجتماعی ارائه دهیم می توان اعتماد و حسن ظن فرد نسبت به افراد جامعه تعریف کرد که این امر موجب گسترش و تسهیل روابط اجتماعی فرد با سایر افراد جامعه میشود. در اینجا افراد جامعه گستره ای از کسانیکه با فرد تعامل دارند یا بالقوه می توانند تعامل داشته باشند، را در بر می گیرد. » (امیر کافی، ۱۳۸۰: ۱۲- ۱۰ )
- اشکال عمده اعتماد
اعتماد بنیادی basic trust :
یکی از انواع اعتماد، اعتماد بنیادی است. اعتماد بنیادی نگرشی است نسبت به خود و دنیای پیرامون که رفتار و اعمال ما را متاثر می سازد و موجب تقویت تفکری می گردد که افراد و امور جهان قابل اعتماد هستند و بر استمرار CONTINUITY) ( و ثبات consistency) ) آن صحه می گذارد. اریکسون معتقد است که اعتماد بنیادی در مراحل اولیه زندگی (شیرخوارگی انسان) شکل می گیرد. به اعتقاد او، کودک معمولا نخستین رابطه را با مادر برقرار می سازد. کودک باید بتواند در کنار مادر احساس امنیت می کند، اگر مادر به نیازهای جسمانی کودک پاسخ دهد و محبت، عشق و امنیت کافی برای او تامین کند، از آن پس کودک شروع به پرورش دادن حس اعتماد خواهد کرد، نگرشی که نظر کودک درباره خودش و دیگران را مشخص خواهد کرد ما یاد می گیریم که از مردم و موقعیت های موجود در محیط انتظار «ثبات، تداوم و یکنواختی» داشته باشیم. اعتماد بنیادی ما را به مفهومی رهنمون می سازد که آنتونی گیدنز از آن تحت عنوان امنیت هستی شناختی یاد می کند منظور از امنیت هستی شناختی security ontological ، اطمینانی است که اغلب موجودات انسانی از پیوستگی و استمرار هویت خود self-identity و محیطهای اجتماعی و مادی اطراف خود دارند و به اعتقاد گیدنز امنیت هستی شناختی یک پدیده شناختی نیست، بلکه یک پدیده احساسی است و در ناخودآگاه ریشه دارد. آنچه مسلم است پاسخگویی به سوالاتی از قبیل : آیا من واقعا وجود دارم؟ آیا من امروزی همان کسی هستم که دیروز بودم؟ آیا مردم واقعا وجود دارند… را نمی توان از طریق بحث عقلی و به شکل بی چون و چرا پاسخ گفت گیدنز در تبیین این موضوع معتقد است که باید در این زمینه مراحل و عوامل جامعه پذیری مورد بررسی قرار گیرند. به اعتقاد او منشا امنیت در افراد بالغ، در همه زمانها، در تجربیات دوران کودکی نهفته است. افراد طبیعی میزان بالایی از اعتماد را در اوایل زندگی دریافت می دارند افراد بالغ مایه کوبی با تلقیحح احساسی emotional inoculation که آنها در برابر نگرانیها و اضطرابها حفاظت می کند در طفولیت بدست می آورند و عامل این تلقیح برای اکثریت مردم و در تمامی جوامع مادر میباشد. (امیرکافی، ۱۳۸۰ : ۱۴-۱۳)
اعتماد بین شخصی Interpersonal Trust :
اعتماد متقابل بین شخصی شکلی از اعتماد است که در روابط چهره به چهره خود را نشان میدهد و اعتماد حداقل بین دو نفر است. اعتماد متقابل بین شخصی را می توان به معنی داشتن حسن ظن فرد نسبت به سایر افراد جامعه (اعضای شبکه) تعریف کرد که این امر موجب گسترش و تسهیل هرچه بیشتر روابط اجتماعی فرد با آن ها و در نتیجه تقویت و تداوم رابطه می گردد. برای سنجش اعتماد از سه معرف صداقت، تعهد و پذیرش استفاده شده است. صداقت به معنی تطابق و هماهنگی میان اعمال و گفتار با اعتقادات و گرایش های درونی و عدم تظاهر به رفتار یا گفتاری است که به نظر شخص، درست و مورد قبول نیست. تعهد به معنی پایبندی به قول و وعده ها و عمل به آن ها بر مبنای انتظارات متقابل است. پذیرش به معنی احترام و ارزش برای طرف مقابل و اظهارات وی و باور به توانایی ها و شایستگی ها لازم برای حل و فصل مطلوب مسایل در موقعیت کنونی است (جانسون، ۱۹۹۳)
به اعتقاد جانسون اعتماد همانند رابطه از دو بعد تشکیل میشود. اینکه شما نسبت به شخصی دیگر چگونه رفتار می کنید و اینکه آن شخص نسبت به شما چه رفتاری دارد. اعتماد از طریق رشته ای از کنش ها و اعمال حاکی از اعتماد کردن و قابل اعتماد بودن ایجاد می گردد. اگر شخص A این دیسک را بکشد که خود افشاء باشد ممکن است مورد تأیید یا تکذیب واقع شود که بستگی به این دارد که شخص B با حالت پذیرش یا عکس العمل نشان دهد. اگر شخص B مخاطره پذیر بودن، حامی بودن و همکاری کننده بودن را تقبل کند بسته به اینکه شخص A خود افشاء یا غیر خود افشاء باشد ممکن است مورد تأیید یا تکذیب واقع گردد. اعتماد بین فردی از طریق مخاطره و تأیید ایجاد و از طریق مخاطره و عدم تأخیر نابود گردد. بدون مخاطره ( risk ) اعتمادی وجود ندارد و رابطه نمی تواند پیش رود. مراحل ایجاد اعتمادعبارتند از: ۱- شخص A با افشای افکار، اطلاعات، نتیجه گیری ها و احساسات و عکس العمل های خود نسبت به موقعیت موجود و نسبت به شخص B خود را به مخاطره می اندازد. ۲- شخص B با حالت پذیرش، حمایت و همکاری جویی پاسخ می گوید و با افشای افکار، اطلاعات ، نتیجه گیری ها و احساسات و عکس العمل های خود نسبت به موقعیت موجود و نسبت به شخص A پاسخ متقابل مساعدی به شخص A میدهد. راه جانشینی برای ایجاد اعتماد عبارتند از: ۱- شخص B حالت پذیرش، حمایت و همکاری جویی را نسبت به شخص A ابراز می دارد. ۲- شخص A با افشای افکار ، اطلاعات، نتیجه گیری ها و احساسات و عکس العمل های خود را نسبت به موقعیت موجود و به شخص B عکس العمل خود را نشان میدهد. (امیر کافی، ۱۳۸۰: ۱۸ )
تفاوت اعتماد بین شخص و اعتماد اجتماعی
میان اعتماد بین شخصی و اعتماد اجتماعی تفاوت وجود دارد و نباید این دو را با هم یکی دانست « اعتماد بین شخص interpersonsl میباشد که اعتماد بین حداقل دو نفر است. ولی اعتماد اجتماعی، به منزله اعتماد در روابط بینابین افراد است. یعنی interpersonal که منظور اعتماد بین افراد نسبت به یکدیگر است یا اعتماد فرد نسبت به گروه یا اعتماد گروه نسبت به فرد میباشد. در هر حال انسان موجودی است با ظرفیتی جهت اعتماد کردن، اما این ظرفیت را در تجربه اجتماعی می آموزد. لذا اعتماد امری است آموختنی که در جریان جامعه پذیری و تجربه اجتماعی آموخته میشود. » (گیدنز به نقل ازمحسنی تبریزی، ۱۳۸۰: ۶ )
لحاظ نظری در یک رابطه مبتنی بر اعتماد حداقل دو نفر حضور دارند، اعتماد کننده و فرد مورد اعتماد. در این رابطه، فرد مورد اعتماد (امین) بالقوه میتواند واکنشهای متفاوتی از خود بروز دهد، که می توان آنها را به دو دسته کلی تقسیم نمود:
واکنشهای مثبت و واکنشهای منفی.
چنانکه در جدول شماره ۲-۲ملاحظه می کنید هنگامی فرد اعتماد می کند که احتمال انجام واکنشهای مثبت بیشتر باشد و در مقابل اطلاعات مربوط به احتمال انجام واکنشهای منفی نادیده گرفته میشود.
واکنشهای مثبت طرف مقابل (امین) | واکنشهای منفی طرف مقابل (فرد امین) |
طرف مقابل به احساسات مثبت پاسخ میدهد. طرف مقابل به نیازهای سایرین توجه دارد. طرف مقابل به رفاه سایرین علاقمند است. طرف مقابل به آنچه می گوید صادق است. طرف مقابل به قولهایش عمل می کند. |
طرف مقابل به احساسات مثبت پاسخ نمی دهد. طرف مقابل تنها به فکر ارضای نیازهای خود میباشد. طرف مقابل تنها به رفاه خود علاقمند است. طرف مقابل فریب کاری می کند. طرف مقابل به وعده هایش عمل نمی کند. |
جدول شماره ۲-۴ واکنشهای احتمالی طرف مقابل در برابر اعتماد کننده
بررسی دیدگاه های مختلف نشان میدهد که روابط اجتماعی در ایجاد اعتماد بین شخصی نقش اساسی ایفا می نماید. اعتماد بین شخصی در روابط و تعاملات اجتماعی معنا پیدا می کند، توسعه می یابد و تقویت میشود.
- اعتماد عام یا تعمیم یافته
اعتماد عام یا تعمیم یافته را می توان داشتن حسن ظن نسبت به افراد جامعه جدای از تعلق آنها به گروه های قومی و قبیله ای تعریف نمود. تعریف فوق بیانگر چند نکته اساسی میباشد. ۱- اعتماد تعمیم یافته تنها به افرادی که با هم تعامل دارند و روابط چهره به چهره برقرار می سازند محدود نمی شود. ۲- اعتماد تعمیم یافته تنها به افرادی که با هم تعامل دارند یا بالقوه می توانند تعامل داشته باشند در بر می گیرد. ۳- اعتماد تعمیم یافته مرزهای خانوادگی، همسایگی، قومی و محلی را درمی نوردد و در سطح ملی گسترش می یابد. ۴- اعتماد تعمیم یافته پدیده نسبتا جدیدی است که همراه با شکل گیری دولتهای مدرن یا دولت –ملت مطرح میشود. ۵- اعتماد تعمیم یافته لازمه همکاری و مشارکت میلیونها شهروندی است که جوامع پیچیده و مدرن امروزی را شکل میدهند. دلایل متعددی وجود دارد که در جوامع سنتی و بسته نیاز چندانی به اعتماد تعمیم یافته نیست. از جمله اینکه تعداد افرادی که در این جوامع زندگی میکنند اندک است. در یک محیط طبیعی و جغرافیایی احاطه شده اند و ارتباط چندانی با هم ندارند. شبکه حمل و نقل گسترش نیافته – از وسایل ارتباط جمعی استفاده نمی شود. میزان آموزش و سواد پائین است به علت جمعیت اندک و مجاورت فیزیکی – معمولا اعضاء جامعه یکدیگر را می شناسند اغلب میان آنها مناسبات و آمیزشهای خونی برقرار است. همه به یک زبان صحبت میکنند. در آئین و مراسم خاصی شرکت میکنند و همین امر پیوند میان آنها را تقویت می کند دارای فرهنگ مشترکی هستند. اغلب به شکل واحدی می اندیشند. عوامل فوق موجب میشود که اعضای اینگونه جوامع بهتر بتوانند یکدیگر را درک کنند و به تفاهم برسند. در چنین جامعه ای خطوط مشخصی بین خودی و بیگانه و همچنین بین دوست و دشمن وجود دارد اعتماد محدود به کسانی است که به آن جمع تعلق دارند و هرکس خارج از آن قرار گیرد مظنون و مشکوک است. با تغییر از جوامع سنتی به جوامع صنعتی و مدرن حرکت در جهت توسعه و خودسازی نظام گذشته (نظام قبیله ای و قومی) متحول می گردد.
موضوع انتقال جوامع از سنتی به مدرن و تغییر در بنیادهای نظم، انسجام، همبستگی و اعتماد از همان ابتدا به صورت بحث محوری درآمد و مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفت به طوری که اغلب آنها تلاش می کردند با توجه به شرایط اجتماعی و دیدگاه نظری خود به تبیین آن بپردازند. (امیرکافی ، ۱۳۸۰، ۱۹-۱۸)
در این قسمت به دیدگاه صاحب نظرانی خواهیم پرداخت که مستقیم یا غیر مستقیم در مورد اعتماد نظراتی ایراد نمودهاند.