حدیثی که در ذیل آیه بالا آمده،عبارت است از:رَوَى السَّکُونِیُّ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَدُ اللَّهِ فَوْقَ رَأْسِالْحَاکِمِ تُرَفْرِفُ بِالرَّحْمَهِ- فَإِذَا حَافَ فِی الْحُکْمِ وَکَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَفْسِه.[۲۳۵]-سکونى با سند خود از امیر المومنین (علیه السّلام) روایت کرده، که فرمود: دست رحمتخداوند بالاى سرقاضى در حرکت است،پس هرگاه که قاضى به ناروا حکم کند خداوند دست رحمت از سر او بردارد، و او را به خودش واگذار نماید.
این حدیث بر اساس جناس لفظ، واژه رفرف درآیه وترفرف در حدیث بیان شده است.
۲-۲-۲۱-دهق
باب قاف واژه دهق، مولف آن رابه معنای پرو لبریز بیان کرده است.[۲۳۶] آیهی آورده شده در این باب، عبارت است از :« وَ کَأْساً دِهاقاً» (نبأ/۳۴) «و جامى لبریز از شراب نیز»
حدیثی که طریحی در ذیلآیهی بالا بیان کرده، عبارت است از:الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو یَعْقُوبَ قَالَ رَأَیْتُهُ یَعْنِی مُحَمَّداً قَبْلَ مَوْتِهِ بِالْعَسْکَرِ فِی عَشِیَّهٍ وَ قَدِ اسْتَقْبَلَ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) فَنَظَرَ إِلَیْهِ وَ اعْتَلَّ مِنْ غَدٍ فَدَخَلْتُ إِلَیْهِ عَائِداً بَعْدَ أَیَّامٍ مِنْ عِلَّتِهِ وَ قَدْ ثَقُلَ فَأَخْبَرَنِی أَنَّهُ بَعَثَ إِلَیْهِ بِثَوْبٍ-فَأَخَذَهُ وَ أَدْرَجَهُ وَ وَضَعَهُ تَحْتَ رَأْسِهِ قَالَ فَکُفِّنَ فِیهِ قَالَ أَحْمَدُ قَالَ أَبُو یَعْقُوبَ رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) مَعَ ابْنِ الْخَضِیبِ فَقَالَ لَهُ ابْنُ الْخَضِیبِ سِرْ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ لَهُ أَنْتَ الْمُقَدَّمُ فَمَا لَبِثَ إِلَّا أَرْبَعَهَ أَیَّامٍ حَتَّى وُضِعَ الدَّهَقُ عَلَى سَاقِ ابْنِ الْخَضِیبِ ثُمَّ نُعِیَ قَالَ رُوِیَ عَنْهُ حِینَ أَلَحَّ عَلَیْهِ ابْنُ الْخَضِیبِ فِی الدَّارِ الَّتِی یَطْلُبُهَا مِنْهُ بَعَثَ إِلَیْهِ لَأَقْعُدَنَّ بِکَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَقْعَداً لَا یَبْقَى لَکَ بَاقِیَهٌ فَأَخَذَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی تِلْکَ الْأَیَّام.[۲۳۷] ابو یعقوب گوید:شبى محمد (بن فرج) را پیش از مرگش در برابر امام هادى (علیه السلام) دیدم حضرت به او نگریست،و او فردا بیمار شد،چند روز که از بیماریش گذشت، به عیادتش رفتم سنگین شده بود، به من خبر داد که، امام براى او پارچهاى فرستاده و او آن را پیچیده و زیر سرش گذاشته،سپس او رادر همان پارچه کفن کردند؛ابو یعقوب گوید:امام هادى (علیه السلام) را همراه ابن خضیب دیدم، ابن خضیب به حضرت عرض کرد:راه برو قربانت گردم؛ فرمود: تو جلوترى، چهار روز بیشتر نگذشت، که چوبهاى شکنجه را به پاى ابن خضیب گذاردند، و سپس خبر مرگش رسید.
این حدیث با هدف جناس لفظ، واژه دهاقا در آیه و دهق در حدیث بیان شده است.
۲-۲-۲۲-زهق
مولف براین باور است، که کلمه زهق به معنای باطل شدن و نابود شدن است[۲۳۸]. آیهی آورده شده،عبارت است از: « وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» (اسرا/۸۱)«و (به امت) بگوکه (دین) حق آمد، و باطل نابود شد،که باطل خود لایق محو نابودى ابدى است.»
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
حدیثی که در ذیل آیه آورده شده، عبارت است از:بَیَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْکَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِی ذَلِکَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَکُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِیرَاثُ النُّبُوَّهِ عِنْدَکُمْ وَ إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَکُمْ.[۲۳۹] فرایضش را مبیّن کردید، و حدودش را به پا داشتید،و شرایع احکامش را گسترش دادید، و سنّت اش را بیان کردید،و در این راه به سوى رضاى او رهسپار گشتید، و به قضاى او تسلیم شدید،و پیامبران گذشتهاش را مورد تصدیق قرار دادید؛پس کسى که از سوى شما روى برتابد، از دین خارج مىشود و کسى که ملازم شما گردد، به شما مىپیوندد،و کسى که در حقّ شما تقصیر روا دارد، به مهلکه مىافتدو حقّ با شما و در خاندان شما و از جانب شما و بازگردانده به سوى شما است؛ و شما اهل آن و معدن آنید،و میراث نبوّت نزد شما، و بازگشت خلق به سوى شما و حسابشان بر عهده شما و حجّت فاصل و فارق بین حقّ و باطل نزد شما است.
هم چنین طبرسی براین باور است،که باطل ثبات ندارد، وسرانجام نابود می شود.[۲۴۰]
در این حدیث که بخشی از یک زیارت است؛بر اساس جناس لفظ واژه زهق در آیه و زاهق درحدیث بیان شده است، می بینیم که کسی که کوتاهی را درحق ائمه (علیه السلام) روا دارد، در واقع مقدمات هلا کت خویش را فراهم می آورد؛ و نابودی خویش را طلب می کند.
۲-۲-۲۳-صعق
درمجمعالبحرینآمدهاست،کهکلمهصعق،بهمعنایعذابنابودکننده وترس شدیداست.[۲۴۱] آیهیآورده شده،عبارت است از: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَوَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» (اعراف/۱۴۳)«چونموسى به میعادگاه ما آمد،وپروردگارش با او سخن گفت،گفت:اى پروردگارمن بنماى تا در تو نظر کنم؛گفت:هرگز مرا نخواهى دید؛ به آن کوه بنگر، اگر بر جاى خود قرار یافت، تو نیز مرا خواهى دید،چون پروردگارش بر کوه تجلى کرد، کوه را خرد کرد، و موسى بیهوش بیفتاد، چون به هوش آمد گفت: تو منزهى به تو بازگشتم و من نخستین مومنانم.»
حدیثی که در ذیل آیه بیان شده، عبارت است از :وَ لَا یَصْعَقُ لِشَیْءٍ بَلْ لِخَوْفِهِ تَصْعَقُ الْأَشْیَاءُ کُلُّهَاَ.[۲۴۲] ساحت کبریایى هرگزدر برابر حادثهاى نوسان ولرزان نخواهد گشت، بلکه در اثرخوف و خشیت از عظمت و کبریایى او همه موجودات امکانى خاضع و لرزانند، و پیوسته مقهور اراده و خواسته او و محکوم به تدبیر اویند.
درتفسیر مجمع البیان مولف براین نظر است، که مقصود این است که خداوندآیاتی نازل کرد،که کسانی که نزدیک کوه بودند،یقین کردندکه دیدن خداوندمحال است، ومنطور از تجلی خداوند،تجلی آیات ونشانه های اوست، خداوند امرخود را بر کوه نازل کرد، در نتیجه کوه متلا شی شد.[۲۴۳]
علامه بیا ن میدارد،که کوه در هم کوبیده شد و در فضا متلاشی شد،و حضرت موسی پرتاب شد، تا اینکه بیهوش شد.[۲۴۴]
در مفردات آمده است، که صعق به معنای صدا دراجسام آسمانی است.[۲۴۵]
این حدیث براساس جناس لفظ صَعِقاً درآیه و تَصْعَقُ در حدیث بیان شده است.
۲-۲-۲۴-قلل
مولف بیان کرده است،که کلمه قلل به معنای حمل کردن است.[۲۴۶] آیهی آورده شده در این قسمت،عبارت است از: « وَ هُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (اعراف/۵۷)«و اوستکه بادهاراپیشاپیش[باران]رحمتشمژدهرسانمىفرستد،تاآنگاه که ابرهاىگرانبار را بردارند،آن را به سوى سرزمینى مرده برانیم، و از آن باران فرود آوریم، و از هر گونه میوهاى [از خاک] برآوریم، بدینسان مردگان را [نیز از قبرها] خارج مىسازیم، باشد که شما متذکر شوید.»
حدیثی که در ذیل آیه آورده شده،عبارت است از: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَرْکَعَ فَقُلْ وَ أَنْتَ مُنْتَصِبٌ اللَّهُ أَکْبَرُ ثُمَّ ارْکَعْ وَ قُلِ اللَّهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ وَ لَکَ أَسْلَمْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّی خَشَعَ لَکَ قَلْبِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَشَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ مُخِّی وَ عِظَامِی وَ عَصَبِی وَ مَا أَقَلَّتْهُ قَدَمَایَ غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ وَ لَا مُسْتَحْسِر[۲۴۷]. -ابو جعفر باقر(علیه السلام) گفت: و چون خواستى به رکوع بروىاللَّه اکبر بگو و بعدا رکوع کن؛ و به زبان عربى بگو: خدایا در برابرت سر فرود آوردم، و به فرمانت گردن نهادم؛ خدایا به ذات مقدست ایمان آوردم، و کار خود را به تو سپردم؛ پروردگار من تویى دل من و گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون و استخوان و پى و هر چه من دارم، و بر روى دو پاى خود مىکشم در برابر تو خاشع و خاکسار است، بىآن که ابا ورزم، یا سر نخوت برفرازم و یا خستگى را بهانه سازم.
طبرسی بیان کرده است،که اقلال حمل چیزی با تمام قدرت است.[۲۴۸] علامه بر این باور است، که اقلال به معنای حملکردن است.[۲۴۹] وهم چنین راغب در مفردات براین عقیده است که قلل دو معنا دارد، یکی به معنای کمی و سبکی، و دومی به معنای کمی وسبکی به نسبت قدرت، و در ذیل آیه آورده است، که آن را برداشتم، و به اعتبار قدرتش سبک یافتم.[۲۵۰]
این حدیث براساس جناس لفظ، واژه أَقَلَّتْ درآیه و أَقَلَّتْهُ در حدیث، بیان شده است.
۲-۲-۲۵-جمم
کلمهجمم،بهمعنایبسیار،زیاد،وگوسفندبیشاخاست.[۲۵۱] آیهیآوردهشده،عبارتاست از: «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا»(فجر/۲۰)«دوست دارید، مال را دوست داشتنى.»
حدیث آورده شده، در این باب عبارت است از:وَ رَأَى عَلِیٌّ (علیه السلام) مَسْجِداً بِالْکُوفَهِ قَدْ شُرِّفَ قَالَ کَأَنَّهُ بِیعَهٌ إِنَّ الْمَسَاجِدَ لَا تُشَرَّفُ تُبْنَى جُمّا.[۲۵۲]-امیر المومنین على (علیه السّلام) در کوفه مسجدى را دید،که دیوارهاى آن کنگره دارد، فرمود: مانند عبادتگاهها و مساجد یهود است، مساجد را کنگرهدار نباید ساخت، بلکه دیوار آن را هموار و صاف باید ساخت.
در مفردات مولف براین باور است،که جمم به معنای انبوه ومال و گوسفند بی شاخ و گودال ته چاه، که آب در آن مانده و راکد شده باشد، و موی جلو پیشانی معنا شده است.[۲۵۳] و علامه بیان داشته است ،که جمم به معنای بسیار بزرگ و انبوه از هر چیز است.[۲۵۴]
این حدیث براساس جناس لفظ، واژه جماً در آیه و حدیث بیان شده است، وحدیث در صدد تفسیرآیه نیست.
۲-۲-۲۶-ردم
درمجمع البحرینآمده است، ردم بهمعنای سد است.[۲۵۵] آیهی آورده شده، دراین قسمت عبارت است، از:« قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً»(کهف/۹۵)«گفت: آن چیزها که،پروردگارم مرا تمکن آن را داده، بهتر است مرا به نیرو کمک دهید،تا میان شما و آنها حائلى کنم.»
حدیثی که، در ذیل آیه بیان شده، عبارت است از: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْتَسِلْ وَ الْبَسْ ثَوْبَیْکَ وَ ادْخُلِ الْمَسْجِدَ حَافِیاً وَ عَلَیْکَ السَّکِینَهَ وَ الْوَقَارَ ثُمَّ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أَوْ فِی الْحِجْرِ ثُمَّ اقْعُدْ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ فَصَلِّ الْمَکْتُوبَهَ ثُمَّ قُلْ فِی دُبُرِ صَلَاتِکَ کَمَا قُلْتَ حِینَ أَحْرَمْتَ مِنَ الشَّجَرَهِ وَ أَحْرِمْ بِالْحَجِّ ثُمَّ امْضِ وَ عَلَیْکَ السَّکِینَهَ وَ الْوَقَارَ فَإِذَا انْتَهَیْتَ إِلَى الرَّفْضَاءِ دُونَ الرَّدْمِ فَلَبِّ فَإِذَا انْتَهَیْتَ إِلَى الرَّدْمِ وَ أَشْرَفْتَ عَلَى الْأَبْطَحِ فَارْفَعْ صَوْتَکَ بِالتَّلْبِیَهِ حَتَّى تَأْتِیَ مِنًى.[۲۵۶]-موقع احرامت بر زبان آوردى، سپس براى انجام حج لباس احرام خود را استوار کن و با آرامش و وقار بهسوى منى عزیمت کن، و موقعى که به فضاى وسیع رسیدى آنجا که با سدخاکى نزدیک است، لبیک بگو و موقعى که از سد بالا رفتى، و بر گذرگاه سیل مشرف شدى صدایت را به لبیک بلند کن، تا موقعى که به سرزمین منى وارد شوى.
مولفدرمجمعالبیانبیانکردهاست،کهسد به معنای بستنو ردم به معنای سد است.[۲۵۷]درمفردات مولف براین باور است،که معنای آن بستن سوراخ و منفذ با سنگ است.[۲۵۸]
طریحی این حدیث را براساس جناس لفظ واژه ردم درآیه وحدیث، بیان کرده است.
۲-۲-۲۷-سهم
واژه سهم به معنای تیرو قرعه، بیان شده است.[۲۵۹] آیهی آوردهشده، درذیل واژه سهم عبارت است از: « فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِین» (صافات /۱۴۱) «پس قرعه انداختند، و او از مغلوبین شد.»
حدیثآورده شده، درذیل آیهی بالا به شرح ذیل است:رَوَى الْبَزَنْطِیُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنََسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَاهَمَ قُرَیْشاً فِی بِنَاءِ الْبَیْتِ فَصَارَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ بَابِ الْکَعْبَهِ إِلَى النِّصْفِ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ الْیَمَانِیِّ إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَد»[۲۶۰]- بزنطى از داود بن سرحان از امام صادق (علیه السّلام) روایت کردهاست،که رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) در ساختن بیت با قریش سهیم شد، و از باب کعبه،تا نصف ما بین رکن یمانى تا حجر الاسود، در سهم او قرار گرفت.
علامه آورده است، که کلمه ساهم از باب مساهمه است، و به معنای قرعه کشی است.[۲۶۱]
طریحی این حدیث رابراساس جناس لفظ، واژه “فساهم درآیه وساهم درحدیث” بیان کرده است.
فصل سوم
احادیث تفسیری
فصل سوم: احادیث تفسیری
یکیازکارکردهای حدیثی تفسیروتبیین وتعیین واژگان قرآنی است. به این معنا که واژهی بکار رفته شده، درقرآن می تواند دارای معانی متعدد یا تفسیر متعددباشد،که با توجه به ظاهر آیه نتوان آن راتشخیص داده، و شخص مخاطب نتواند به تنهایی به مقصود واژه پی ببرد؛ در اینجا بیان معصوم می تواند راه گشا باشد؛ و مخاطب را به سمت معنای اصلی سوق دهد.دراین فصل احادیثی مورد بررسی وپژوهش قرار گرفته اند،که طریحی آنها را به منظور تفسیر وتبیین وتوضیح واژگان قرآنی بیان کرده است.
دراین فصل ابتدا معنای واژه درنگاه طریحیآمده است؛ وسپس طریحی آیهای که واژه مورد نظر درآن قرارگرفته است، را بیان کرده، سپس حدیثی را ذیل این آیات آورده که در این فصل به پژوهشدر مورد این احادیث و رویکرد حدیثی و روش شناسی این احادیث میپردازیم. در ضمن اگر در ذیل بعضی واژگان از دو حدیث استفاده شده است، این کاملاً سلیقهای وگزینشی بوده است.
هم چنین دوباره متذکر میشوم، که اگردر بعضی احادیث سند ذکر نشده است، از این جهت است،که متن برخی احادیث طولانی بوده و این قسمت از احادیث که به عنوان شاهد مثال هستند، دروسط حدیث قرار گرفته اند.برای پرهیز از طویل بودن متن حدیثی مورد پژوهش فقط قسمتی از حدیث آورده شده، که به عنوان شاهدمثال است؛ هم چنین یادآور میشوم، که درصدرشروع هریک از مطالب، ریشه واژه مورد پژوهش طبق کتاب مجمعالبحرین بیان گردیده است، وسپس واژگان وکلمات مشتق شدهاز این ریشه بیان شده اند.
واژگان قرآنی واحادیث موردپژوهش که طریحی درذیل این کلماتآورده است،به شرح ذیل می باشد.که عبارت اند از :
۳-۱-اتا
مولف براین باور است،که واژه اتا به معنای اعطا کردن و دادن وآمدن است.[۲۶۲]این واژه در آیه مبارکه مقابل آمده است:« ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ » (اعراف/ ۱۷) «آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مىتازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت.»
حدیث بیان شده،توسط طریحی عبارت است از :ما روى عن أبی جعفر(علیه السّلام) قال: «عن الباقر علیه السلام ثم لآتینهم من بین أیدیهم معناه أهون علیهم أمر الآخره و من خلفهم أمرهم بجمع الأموال و البخل بها عن الحقوق لتبقى لورثتهم و عن أیمانهم أفسد علیهم أمر دینهم بتزیین الضلاله و تحسین الشبهه و عن شمائلهم بتحبیب اللذات إلیهم و تغلیب الشهوات على قلوبهم»[۲۶۳]. ازامام باقر(علیه السّلام) نقل شده،که فرمود: منظور از جمله «من بین أیدیهم» پیش روى آنان این است، که آخرت را در نظرشان کم ارزش مىکنم، و منظور از جمله «و من خلفهم» پشت سراین است،که آنان رابه مالاندوزى و ندادن حقوق واجب مالشان تشویق مىکنم، تا براى ورثه آنان باقى بماند، و منظور از«و عن ایمانهم» سمت راست این است، که دین آنان را فاسد مىکنم و گمراهى را درنظرشان نیکو جلوه مىدهم،و منظوراز«و عن شمائلم»سمت چپ این است،که آنهارا به لذتها علاقمندو شهواترا بر دلهایشان چیره مىکنم.
علامهدرتفسیرالمیزان بیانداشته است،که راه خدا امریمعنوی است. ومنظوراز جهات چهار گانهرانیز معنوی میداند، و بیان میدارد،که مقصود از«من بین أیدیهم»:حوادث در زندگی این دنیا است؛ ومنظوراز«من خلفهم»اولاد وعقاب اوست چرا که انسان بقا وسعادت اولاد را بقا وسعادت حود می داند؛ومقصود از سمت راست دین اوست،که وی را از راه دین داری بی دین می کند؛و مقصود از سمت چپ؛ بی دینی میباشد؛ که فحشا و منکرات را برای وی جلوه میدهد.[۲۶۴]
مولف در تفسیرجوامع الجامع جهات چهارگانه راتمثیلی می داند،برای وسوسه شیطان که از هر راهی بتواند وسوسه کند.[۲۶۵]
مولف اطیبالبیان نظر کسی را قبول ندارد،وحدیث امام باقر(علیه السلام)را مرسل میداند، که در کتب اخبار نیامده است.[۲۶۶]
این حدیث علاوه برتبیین وتفسیرمقصود واژه اتا در قرآن ،معنایی مجازی در واژه اتا را نیز دربردارد؛چرا که آمدن شیطان از جهات چهار گانه قابل حس ودیدن نیست؛ این مجاز است واین وسوسه شیطان محدود نشده است؛ بلکه می تواند در هر چیزی باشد، چه دنیوی وچه اخروی، اگر جهات چهارگانه را مثال زد، برای فهم بیشتر مخاطب است، که وسوسه شیطان ازهرسویی و درهرامری ممکن است،انسان باید در همه امور مراقبت براعمال خویش داشته باشد.