و نیکترین چیزی که پادشاه را باید، دین درست است. زیرا که پادشاهی و دین همچون د برادرند. هر گه که در مملکت اضطرابی پدید آید در دین نیز خلل آید. بد دنیان و مفسلان پدید آیند و هر گه که کار دین باظل باشد مملکت شورید، بود و مفسدان قوت گیرند و پادشاه را بی شکوه و رنجه دل دارند و بر بحث آشکارا شود و خوارج زور آرند. ))( سیاستنامه، سال ۱۳۸۲:ص ۸۷)
احترام به پدر و مادر
در مکتب اسلام در مجموع باید و نبایدها ، مجموعه ای از حقوق بیان شده ، که از آن جمله است: حقوق خدا بر انسان ، و حقوق والدین (پدر و مادر) بر انسان ، یکى از دقیقترین مسائلى که اسلام به آن پرداخته، تقابل این دو حق است. نحوه تعامل این دو حق، باعث بحثهاى فراوانى مىشود که البته این بحث در بررسى و تامل در مسئله حقوق پدر و مادر بر فرزند و وظیفهاى که فرزند نسبت به والدین دارد، اجتناب ناپذیر خواهد بود.
اربع حَقُّ علی الله تعالی ان لایدخلهم الحبه ولا یَذیقهُم نعیمها. مُدمِنُ خَمرٌ کل الربا أکِلُ مال الیتیم بغیر حَقّ والعاق لوالِدَیهِ. خداوند متعال چهار کس را وارد بهشت نمی کند تا از نعمتهای ان بچشند. شراب خوار، ربا خوار، کسی که به ناحق مال یتیم را می خورد و کسی که پدر و مادرش از او ناخشنودند. ص ۱۴۲ نهج الفصاحه
الکبائر الاشراک بالله و قَتلُ النفس و عقوق الوالدین و شهادهُ الزور
بدترین گناهان کبیره عبارتند از : شرک به خدا، قتل نفس، بد رفتاری با پدر و مادر و شهادت دروغ. ص ۱۵۳ نهج الفصاحه
شا من کُلُّ فیه نَشَرَ الله تعالی علیه کَنَفَه و ادخَلَه جَنَّتهُ رفق
خداوند متعال درباره مادرانتان سه بار، درباره پدرانتان دو بار و درباره خویشان هم به همین ترتیب شما را سفارش کرده. نهج الفصاحه ص ۱۰۹
اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابه وضوح در مىیابد سکوت روا نمىدارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مىکند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئلهاى دیده مىشود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مىکنیم:…
الف: در چهار سوره قرآن مجید، به نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مىگذارد.
۱- ( …..لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /۸۳ (…. بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).
۲. (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء ۳۶) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه مىکنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.
۱- ( وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء ۲۳) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.
۲. (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام ۱۵۱) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
۳. (و آن جاهداک على ا ن تشرک بى مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنیا معروفاً» (لقمان ۱۵) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن ندارى، شریک کنند اطاعتشان مکن ولى در دنیا به نیکى با آنان رفتار کن.
ج: شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانکه مىخوانیم: «ا ن اشکرلى ولوالدیک الى المصیر» (لقمان ۱۴) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوى من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
قرآن حتى کمترین بىاحترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثى، امام صادق (ع) مىفرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الى و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزى کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مىکرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتى است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
ه: با اینکه جهاد یکى از مهمترین برنامه هاى اسلامى است، تا هنگامى که جنبه وجوب عینى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جایز نیست. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که مردى نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیدهاى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از این موضوع ناراحت مىشود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.
البته، هنگامى که جهاد جنبه وجوب عینى پیدا کند، کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى حتى نارضایتى پدر و مادر پذیرفته نیست.
پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مىرسد؛ اما هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.
نویسندگان در مورد احترام به پدر و مادر سخنان بسیاری گفتند از جمله عنصر المعالی در این مورد توصیه های زیادی فرموده و ابتدا انچه را که باعث می شود فرزندان حق پدر و مادر را نادیده بگیرند بیان می کند سپس حکیمانه در صدد دفع این اندیشه نادرست برمیاید و می گوید: تا نگویی که پدر و مادر را من چه حقیست؟ که ایشان را غرض شهوت بوده مقصود نه من بودم هر چند مقصود شهوت بود مضاعف شهوت شفقتی استاده است که از بهر تو خود را به کشتن سپارند و کمتر حرمت پدر و مادر ان است که هر دو واسطه اند میان تو آفریدگار تو، پس چندان که آفریدگار خود را و خود را حرمت داری واسطه را نیز در خور او بباید داشت.
پس ان فرزند که مادام خود رهنمون او بود از حق و مهر مادری و پدر خالی نباشد و خدای تعالی همی گوید: اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنکم (نساء۷۴) که تفسیر این آیت یک روایت چنین است اولی الامر پدر و مادرند.
)) زینهار ای پسر که رنج مادر و پدر خوار نداری که آفریدگار به حق مادر و پدر بسیار همی گیرد و خدای تعالی همی گوید: (فلاتقل لها اف و لاتنهر هما وقل لها قولاٌ کریماٌ (اسراء۲۴).
پس او در رعایت حق والدین و اهمیت ان استفاده به کلام امیرالمومنین دارد که او فرمود: رعایت و اهمیت حق پدر مادر در مرگ پدر مادر پیغامبر روشن است که اگر آنها در حیات پیامبر ارزنده بودند بر پیامبر روشن است که اگر آنها در حیات او زنده بودند بر پیغامبر واجب بود ایشان را بر خود برتری دارد و انگاه این سخن که گفت: انا سید الولد آدم و لافحر سخیف آمدی پس چون پدر و مادر را حرمت بیش داری دعار آفرین ایشان اندر تو مستجاب زباشد و به خوشنودی خدای تعالی نزدیک تر باشی.(عنصرالمعالی ،سال ۱۳۸۵:ص ۶۸(()
امانت داری
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم تقصیر های رفته را به خدمت قضا کنیم
جهان هستی ،چه در مجموع وچه جزء جزء ان نزد انسان به صورت امانت هستند و وظیفه آدمی ادای امانت است . این امانات زیاد است و ادای آنها زمان کافی می طلبد.
گردونه هستی مدیون آدمی است ،زطیرا او در عالم خلقت موثر است ودیگران تابع او می باشند بنابراین اگر جهان به دم انسان می چرخد او نیز باید همواره صاحب و حافظ امانات الهی باشد . از این نگاه، عالم امانتی الهی است که به انسان نیازمند است و انسان نیز در حفظ این امانت مسئول است. بنابراین جهان در نگاه شیفتگان خدا وعارغان بالله امانتی است که خداوند در نزد انان قرار داده است از یک سو به عالم عشق می ورزند چون امانت محبوب است و از سوی دیگر چون(هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَما کُنْتُمْ) را باور ندارد ملیت و همراهی خدا را در عالم و پدیده های عالم می بینند بنابراین میان عشق ورزی به عالم و خدایی که در همه شئون هستی جضور دارد قرار می گیرند . پس حیف از جوهرۀ لطیف انسان که دل به این جسم خاکی ببند او باید دل به خواسته های محبوبی ببند که حقیقت و هستی است و هر جا او را منزل بخشد در ان جا سکنا گزیند (سعدی، سخن عشق، ص ۲۲۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
وقتی انسان خدا را برگزیند خدا نیز اسان را بر دیگر موجودات خود ترجیح می دهد . انسانی که خدا برگزیده است باید آگاه باشد که هر چه دارد از ان خدایی است که او را بر گزیده است پس هر چه هست امانت او می باشد گرچه ما امانت دار هم نمی توانیم باشیم لکن در این راه بکوشیم .«راس السلام الامانه» ریشه و اساس اسلام امانت است( شرح غررالحکم ودررالحکم ج۴ ص۴۷)امانت یکی از فضایل اخلاقی و ارزش های انسانی است که در فرهنگ اسلام مفهوم وسیع و گسترده ای دارد و منحصر به امانتهای مادی مثل پول ،لباس،و….نیست . نعمتهای مادی و و معنوی مثل دین ، قران ، پیامبران و ائمه ،آب وخاک،پست ومقام، اموال عمومی و بیت المال، انفال،غنایم،احکام دین، فرایض و واجبات الهی شاگردان در نزد معلمان ، فرزندان در نزد والدین و اعضا و جوارح انسانی در سرمایه هایی چون عمر و ج.انی از مصادیق امانت می باشند حتی خود ما،امانت برای جامعه و خویشتن هستیم و هر نوع خیانتی به هر امانتی ، خیانت به خود محسوب می شود. (وَلَا تُجَادِلْ عَنِالَّذِینَ یَخْتَانونَ انفُسَهُمْ ۚ) و از کسانی که به خویشتن خیانت می کنند دفاع مکن این آیه اشاره به همان معنای لطیفی است که قران بارها ان را تذکر داده که هر عملی از اینان سر بزند آثار خوب و بد ان اعم از مادی و معنوی – متوجه خود فرد می شود. ان أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِانفُسِکُمْ وَ ان أَسَأْتُمْ فَلَها
در سوره مومنون که اوصاف برجسته مومنان را بیان می کند حفظ و ادای امانت به معنا وسیع ان از ویژگی های مومنان واقعی بیان شده است :(وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ) اقتضای ایمان هم همین است که مومن را به رعایت عهد وامانت برانگیزد چون در ایمان معنای سکون و استقرار و اطمینان نهفته است . وقتی کسی را امین دانست و یقین کرد که هرگز خیانت ننموده است و پیمان نمی شکند قهرا دلش بر انچه یقین یافته است مستقر و مطمئن می شود و دیگر تزلزلی به خودا راه نمی دهد (المیزان جلد ۱۵ص ۱۲) عطف عهد به امانت بیانگر ان است که هر دو به یک معنا بر می گردند ، زیرا پیمان شکنی نوعی خیانت و حفظ ادای امانت نوعی وفا داری به عهد و پیمان می باشد. مراقبت همه جانبه از امانت امری ضروری است بنابراین مومن متعهد خلف وعده و خیانت را از نشانه های ضعف ایسمان است مرتکب نمی شود زیرا خیانت با ایمان سازگار است گاهی امانت جنبه فردی دارد مثل مالی که انسان دیگر امانت می دهد و گاهی جنبه گروهی و جمعی دارد . قران کریم شرط اصلی امانت داری را چنین بیان می کند.
و در جایی دیگر چنین می فرماید:
تقبلوا لی بست أتقبل لکم الجنه : إذا حدث أحدکم فلا یکذب , وإذا وعد فلا یخلف, وإذا اؤتمنفلا یخن، وغضوا أبصارکم، وکفّوا أیدیکم،واحفظوا فروجکم) :
شش چیز را برای من متعهد شوید تا بهشت را برای شما ضمانت کنم : وقتی یکی از شما دروغ نگوید ،هنگامی که وعده می دهد تخلف نکند
وقتی امانتی به او می سپارند خیانت نکند چشم خود را حفظ کند،دست خود را نگه دارد و عورا خود را محفوظ دارد.
عنصر المعالی دوست دارد که فرزندش امانت از کسی نپذیرد و امانت هم پیش کس ننهد زیرا پذیرش امانت را از اسباب دردسر می داند و گوید:
(( اگر کسی به نزد تو امانتی بنهد تا بتواند به هیچ حال مپذیر از انچه امانت پذیرفتن است زیرا عاقبت ان از سه وجه است یا امانت به سلامت به وی باز رسانی چنانچه خدای تعالی فرموده است: ان الله یأمرکم ان تودوا الا مانات الی اهلها و پیغامبر گفت: ردو الامانات الی اهلها که طریق مردمی و جوانمردی انست ه امانت مردمان را بپذیری با چون پذیرفتی نگاه داری تا به سلامت به خداوند باز رسانی وجه دوم انست یا به دست تو مستهلک شود بی مرادتو. وجه سوم انست یا خود چیزی نیک بود دیو تو را راه ببرد و طمع در ان کنی و منکر شوی اما اگر مستهلک شود کسی باور نکند و بی خیانتی نیستی نزد مردمان خاین گردی و اندر خصومت افتی و باشد که خود عزامت ان بباید کشید اما اگر منکر شوی عاقبت با تو نماند یا به خوش یا به ستم از تو باز سانند خاین گردی وحشت میان اشکالان تو پیش از کسی بر تو بماند مظالمی در گردن تو بماند بدین جهان در خوردار نباشی و بدان جهان عقوبت خدای عزوجل آماده کرده باشی و اگر چنانکه به خداوند حق بارزسانی بسی رنجها به تو رسد در نگاهداشت ان چیز چون رنجها بسیار بکشی و ان چیزش یه خداوند حق باز دهی رنجی به تو ماند و ان مرد به هیچ روی از تو منت بذارد و گوید: او تنها به عدم پذیرش امانت توصیه نمی کند بلکه درست دارد فرزندش چند خود را به دست دیگران نسپارد و اگر احیاناً از روی ناچاری د باید با توجه به این شرایط بسپارد. اما اگر به کسی و دیعتی نمی پنهان منه که نه کس چیز تو از وی بخواهند.ای عدل چیزخویش به نزد هیچ کس و دیعت منه و بر انچه دهی از وی بستان تا از داوری رسته یابی.))
۵-۲- آئین عقوبت کردن و عفو کردن
از انجا که خصلت جوانمردی در وجود خویش دارد همیشه بخشش را بر عقوبت و شکنجه ترجیح می دهد و دوست دارم فرزندش نیز با همین خصلت نیک زندگی کند چنانچه می گوید به هر گناهی ای ! ای پسر مردم را مستوجب عقوبت مدان. و اگر کسی گناهی کند از خویشتن اند دل عذر گناه او بخواه که او آدمی است و نخست گناه آدم کرد. و خیره عقوبت مکن تا بی گناهی سرای عقوبت نگردی و به هر چیزی خشمناک مشو و در وقت ضجرت خشم فرو خوردن عادت کن اما کسی گناهی کند که مستوجب عقوبت بود حد گناه او نبگرواند خور گناه او عقوبت فرمای که خداوندان انصاف چنین گفته اند عقوبت سزای گناه باید کرد اما من چنین گویم اگر کسی گناهی و بدان گناه مستوجب عقود شود و تو سزای ان گناه را عقوبت کنی طریق حلم و کرم و رحمت فراموش کرده باشی چنان باید که گناه را نیم در عقوبت کنی تا هم رسم سیاست بجای آورده باشی و هم شرط کرم نگه داشته. اما اگر به گناهی از تو عفو خواهند عفو کن و بر خویشتن واجب گردان اگر چه سخت گناهی بود بنده اگر گناهکار نباشد عفو خداوند گار پیدا نیاید پس چون مجری عفو خواهد اجابت کن هیچ گناه مدان که ان به عذر نیرزد. چون عفو کردن واجب دانی از شرف و بزرگی خالی نباشد و چون عفو کردی دیگر او را سرزنش مکن و از ان گناه یاد میار که انگاه همچنان باشی که ان عضر مکرده باشی. (قابوسنامه ،۱۳۸۵:ص۱۵۹)
نظام الملک بنیان مملکت داری را بر عدل و دادگستری استوار می داند و این نکته را بارها به صورتهای گوناگون گوشزد می کند. رضای حق، تعالی، و قوت سلطان ملکشاه و صلاح شکر و رعیت را به عدل و احسان می بنید و معتقد است که ( ملک با کفر نباید و باستم و ظلم نباید). رعیت رارمه ای می داند که تعهد ان با پادشاه است و با اعتقاد تمام به ملکشاه می گوید: و بر حقیقت خداوند عالم، خلدالله ملکه ، براند که اندر ان روز بزرگ جواب این خلایق که زیر فرمان ادیند از خواهند پرسید زاگر به کسی حوالت کند نخواهند شنید پس چون چنین است باید که ملک این مهم به کس باز نگذارد و از کار خلق غافل نباشد و حق گزاردن نعمت ایزدی تعالی، را، نگاه داشتن رعیت است و داد ایشان دادن و دست ستمکاران از ایشان کوتاه کردن. (سیاست نامه ،۱۳۸۵:ص۱۵۹)
اندر عشق ورزیدن و رسم آن:
اما تو جهد کن تا عاشق نشوی و اگر گرانی و اگر لطیف از عاشقی بپرهیز که عاشقی با بلاست خلاصه که پیر باشد که پیر را جز به سیم غرض حاصل شود. اگر به جوانی عشق ورزی آخر عذری بود هر کس که بنگرد و بد اند معذور دارد و گوید که جوان است جهد کن تا به پیری عاشق نشوی که پیر را هیچ عذری نباشد و اگر پادشاه باشی و پیر باشی زینهار ! تا از این معنی اندیشه نکنی و ظاهر دل درکس نبندی که پادشاه را به پیران سر عشق باختن و دشوار کاری بود. معایب این کار را در حکایتی از جدش شمس المعابی می آورد. اما اگر به اتفاق تراوقتی به روزگار با کسی وقت خوش گردد تو معین دل خود مباش و پیوسته طبع را عشق باختن میاموز و دایم متابع شهوت مباش که این نه خردمندان باشد از انچه مردم در عشق یا در وصال باشند یا در فراق بدان که یکساله راحت وصال به یک ساعته رنج فراق نیرزد که سر تا سر عاشقی رنج است و در دل است و در دل ومحنت و نیز اگر به مثل معشوق تو فرشته مقربست به هیچ وقت از سلامت خلقان رسته نباشی پیوسته در مساوی تو باشند و نکوهش معشوق تو.
پس خویشتن نگاه دار و از عاشقی پرهیز کن که بی خودان از عاشقی پرهیز نتوانند کرد، از انچه ممکن نگردد که به یک دیدار کسی بر کسی عاشق شود. نخست چشم بنید انگه دل پسندد چون دل پسند افتاد طبع بد مایل شود. چون طبع مایل کشت انگاه دل متقاضی دیدار او باشد.
اگر تو شهوت خویش را امر دل کنی و تابع دل گردانی باز تدبیر ان کنی که یکبار دیگر او را ببینی و چون دیدار دوباره شود میل طبع نیز بد و دوباره شود هوای دل غالب گردد پس قصد دیدار سوم کنی چون سوم بار دیدی و در حدیث در آمدی سخنی گفتی و جوابی شنیدی خر رفت در سن رفت. اما اگر به دیداران خویشتنین نگه داری چون دل تقاضا کند فرد را بر دل موکل کنی نا بیش نام وی نبرد. خویشتن به چیزی دیگر مشغول همی داری و جای دیگر استفراغ شهوت همی کنی و چشم از دیدار وی بر بندی که همه رنج یک هفته بود بیش یاد نیاید رود خود را از ان بتوانی رهانیدن و لیکن این چنین کردن نه کار هر کسی باشد، مردی باید به عقل تمام که این بتواند کرد اما اگر کسی را دوست داری باری کسی را دوست دارد که به دوستی بیرزد و معشوق بطلمیوس و افلاطون نباشد لکن باید که اندک خوبی بباشد و دانم که یوسف یعقوب نباشد اما هم ملاحتی بباید که در وی بباششد تا بعضی زبان مردم بسته شود و عذر تو مقبول دارند که خلقان از غیبت جستن یک دیگر فارغ نباشند، چنانک یکی را گفتند که عیب داری؟ گفت:نه. گفتند: عیب جوی داری؟ گفت بسیار صفت چنان و اندک معیوب ترین خلق توی.(قابوس نامه،۱۳۸۵)
خواجه نظام الملک می فرماید:
پادشاه را چاره نیست از ندیمان شایسته داشتن و ایشان گشاده و گستاخ در آمدن با در ندیم چند فایده است: یکی انکه پادشاه را مونس باشد و دیگر انکه چون شب و روز با او باشد به محل جانداری بود و دگر نعوذ بالله خطری پیش آید ندیم باک ندارد که تن خویش را بلا کند. و دیگر هزار گونه سخن با ندیم بتوان گفتن از جد و هزل که با وزیر و بردگان نیوان گفت که ایشان صاحب عمل اند و کارکنان پادشاه باشند و نیز از ندیمان هزار گونه سخن شوند و احوال نمایند، به حکم گستاخی از خیر و شر در مستی و هشیاری که در ان فایده و مصلحت باشدو لیکن ندیم باید که گوهر و فاضل و تازه روی و پاک مذهب و رازدار و پاکیزه و جامه بود و سمر و قصص و نوادر از هذل و جد بسیار زیاد دارد و نیکو روایت کند و همواره نیکوگروی و نیک پیوند باشد و هر چه تعلق به عشرت و تماشا و مجلس اش و شراب و شکار گوی زدن و خورد و برد و مانند این دارد.
روا باشد که با ندیمان تربیه کند، که ایشان این معنی را مهیا اند و باز هر چه نعلق به مملکت و عمارت و مصاف و تاختن و بسیاست و ذخیره و پیران ندیده تدبیر کند اولیتر باشد که ایشان دار این معنی راهی تر باشند تا همه کارها به وجه خویش رود. و ندیمان باید که خویشتنداری و مهزّب باشند و پادشاه دوست.(سیاست نامه ،۱۳۸۲،ص ۱۰۸)
اما اگر مهمان روی معشوق با خود مبر و اگر بری پیش بیگانگان عبد و شغول مباش و دل در وی بسته مدار که او را کسی نتواند خوردن و پندار که او چشم همه کس چنان نماید که بچشم تو- چنانکه بچشم تو نیکوتر از همه کسها نماید باشد که بچشم دیگران زشت تر نماید و نیز هر زمان او را در مجلس میره مده و نقد مکن و هر ساعت او را بخوان.
آداب مهمانی
در مهمانداری سخت مگیرید حضرت محمد (ع)می فرماید اخلاق خوب ده چیز است که در مرد هست ولی در پسرش نیست ودر پسرش هست ولی در پدرش نیست و در بنده ولی در مولای او نیست . خداوند اینها را برای کسی که بخواهدقسمت می کند: راستی گفتار،ایستادگی در جنگ ،بخشش به گدا،نیکی در برابر نیکی حفظ امانت صله ی رحم ،حمایت همسایه ،حمایت دوست ،مهمانداری ومهمتر از اینها حیا. برای هر چیز زکاتی است و زکات ،خانه ،اتاق مهمانی است.هر کس زکات دهد مهمان نوازی کند و هنگام سختی انفاق نماید از بخل دور است