- پر تمنای نگاه وی این دم …. (مانلی :۳۷۴)
- -سوی این سرکش دریا آورد (نیما مجموعه اشعار :ص ۳۵۲)
- در دلاویز سرای سینه اش برپاست غوغا (همان :ص۳۲۱)و دهها مورد دیگر
-صفت بانه :وانگهی این نه برجا فکر و پنداری است (خانه سریویلی:۲۹۶ )
ای امید نه کسی را محرم (مادری وپسری:۳۳۱ )
و اندر آن نقشه آمال نه سیریش پذیر (مانلی:۳۵۷ )
-ساختن صفت با افزودن(ب) بر سر اسم همچون : بسخا مرد بزرگا که تویی (مانلی:۳۷۸ )
- ساختن صفت جدید با ترکیب دو صفت رایج :
کور موذی چشمشان در کاسه سر از پریشانی (مرغ آمین:۴۹۵)
-اطلاق صفت انسان و هر دی روحی به اشیا
از پس خنده یک برق سمج (مادری وپسری:۳۳۱) ، دیوارها سمج همه بر گرد هم رده( سرباز فولادین:۱۲۷) لوس وسمج دیوارها (کار شب پا :۴۱۵) چه شب موذی وسنگین، آری : ۴۱۶ ، در همه این لحظات خودسر (سوی شهر خاموش :۴۶۲)) هواگرم استاده ۷ (پادشاه فتح:۴۲۷ ) همچو ورم کرده تنی گرم استاده هوا (هست شب :۵۱۱) هوا دراستاده سرد (مرگ کاکلی :۴۵۵)
- مطابقه صفت و موصوف در جمع (همچو متون قدیم )
- حذف پسوند (الف از صفت فاعلی )
همچون : گوارا =گوارا ؛ بر لبت باشد هر چیز گوار : (مانلی ) حذف واجهای مختلف از آخر صفت در شعر قدیم هم بسیار دیده می شود.( سعید حمیدیان ، ۱۳۸۱:۳۱۷)
-جابجایی ضمیر و فاصله انداختن میان موصوف وصفت : ضمیر ملکی صفت به موصوف می پیوندد : مثل با تنش گرم / مرده را مانده در گورش تنگ /به تنم خسته که می سوزاند /…
-با کفم خالی از رزق خدایا چه مرا /
-تیز پروازی به سنگین خواب روزانش زمستانی
-کاسه ام چوبین
-اندیشه های من ملال انگیز
-با نغمه هایش دریایی
-تیغ هامان تیز
۴-۱-۳ کاربرد صفت شاعرانه برای تصویر سازی
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
توصیف ممکن است در موارد شاعرانه وادبی بیاید در اشعار نیما کم نیستند که گاه برای زیباسازی ، زشت نمایی ، اغراق ، تجسم و… بکار روند مثلا :
۱.صفت و زشت نمایی
در شعر ( شب ) می توان مشاهده نمود این نکته را که شب در شعر نیما شبی معمولی نیست بلکه شبی است سمبولیک ونمادین و القا کننده ی معانی و مفاهیم گسترده و پیچیده از اوصافی که نیما در اشعارش برای واژه شب قائل شده است ، میتوان استباط کرد ودریافت که شب از نظر نیما موجودی است واقعی وملموس که می توان چهره وحشتناک آن را دید و صدای مهیب آن راشنید : گرما وگرفتگی و سرما وسوز آن را با پوست و گوشت و استخوان حس کرد . نکته در خور توجهاین که جز در ان موارد همواره صفاتی که نیما از شب ارائه می دهد صفاتی است نکوهنده و مذموم ، که در مجموع چهره پلید و از شب بدست می دهد . مثال :
-سنگین وخون آلود
به شب آویخته مرغ شب آویز
و شب سنگین و خون آلود برده از نگاهش رنگ (مرغ شباویز)
-سنگین و بزم آشوب
بس شب دوشین بر او سنگین و بزم آشوب بگذاشته (پادشاه فتح )
-دیجور و دل فریب
که می خندد ، که گریان است
شب دیجوردارد ، دل فریبی باز(که می خندد..)
سردی آور و زمستانی
گرم شد از دم نواگر او
سردی آور شب زمستانی
کرد افشای رازهای مگو
روشن آرای صبح نورانی (خروس می خواند )
-کور باطن :
این شبان کور باطن را
که زدل نور خورده (پادشاه فتح )
-خاموش
کیکن چه گریستن ، چه طوفان
خاموش شبی است ، هر چه تنهاست ( هنگام که گریه می دهد ساز )
-تیرگی
شبی بس تیرگی دمساز با آن(شب است )
-وحشت زا
در شبی از شب ها