۲-۳-۲- انگیزش درونی
گرایش فطری پرداختن به تمایلات و به کار بردن توانایی ها و در انجام کارها ، جستجو کردن چالش های بهینه و تسلط یافتن بر آنهاست(دسی و ریان[۸۲]، ۱۹۸۵). انگیزش درونی به طور خودانگیخته از نیازهای روان شناختی، کنجکاوی و تلاش های فطری برای رشد ، حاصل می شود. وقتی افرادی به صورت درونی با انگیزه می شوند، به خاطر علاقه، احساس چالشی که فعالیت خاصی ایجاد می کند و « به خاطر لذتی که از آن می برند» رفتار می کنند. این رفتار به صورت خود انگیخته ، نه به دلیل وسیله ای (بیرونی)، روی می دهد. در عمل، انگیزش درونی، برای دنبال کردن تمایلات و به خرج دادن تلاش لازم برای پرورش دادن مهارت ها و توانایی ها، انگیزش فطری را تأمین می کند (ریو، ۲۰۰۵ ، ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۱).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۳-۳- انگیزش بیرونی
انگیزش بیرونی از مشوق ها و پیامدهای محیطی مانند غذا یا پول ، ناشی می شود انگیزش بیرونی به جای پرداختن به فعالیتی، برای تجربه کردن خشنودی فطری در آن از پیامدی ناشی می شود که از خود آن فعالیت جداست. هر وقت که برای به دست آوردن نمره بالا، بردن یک جایزه، بردن یک سهم، تأثیر گذاشتن بر همسالان یا غلبه کردن بر یک ضرب الاجل تلاش می کنیم، رفتارمان به صورت بیرونی با انگیزه شده است، یعنی چون پیامدهای خوشایند را دوست داریم و مایلیم از پیامدهای ناخوشایند اجتناب کنیم، وجود مشوق ها و پیامدها، احساسی را در ما ایجاد می کنند که دوست داشته باشیم به رفتارهایی بپردازیم که پیامدهای مورد نظرمان را به وجود آورند (ریو، ۲۰۰۵ ، ترجمه ی سید محمدی، ۱۳۹۱).
انگیزش درونی به وسیله انگیزه های درونی پیدا می شود و انگیزش بیرونی را انگیزه های بیرونی تولید می کنند، انگیزه های درونی به آنهایی گفته می شود که ارضای شان به عهده تقویت کنندگان درونی است و به هدف های بیرونی بستگی ندارند، از قبیل تنوع یا تازگی موضوع آموختنی که طبعا مورد علاقه دانش آموزان است. انگیزه های بیرونی بر عکس انگیزه های درونی، به نیازهایی بستگی دارند که باید به تقویت کنندگان بیرونی ارضاء شوند مانند نمره قبولی گرفتن که معمولا اثرش زودگذر است(شعاری نژاد ، ۱۳۸۰).
نیازهایی که انسان را به کارکردن وا می دارند ، از فردی به فرد دیگر فرق می کنند و حتی اگر اتفاق بیفتد که نیازها مشابه باشند، الزاما با شدت یکسان تجلی نخواهد کرد. هر فردی برای برطرف کردن نیازهای خاص خود کار می کند خواه این نیازها ، تماس با مردم ، دریافت پول ، عشق به کار کردن یا اجبار برای کار کردن باشد. منابع انگیزش گاهی درونی و گاهی بیرونی است. همه ی ما در محیط کار ، برای برخی کارها یا مسئولیت ها اهمیت قائل می شویم ، در صورتی که برخی کارها را بدون علاقه و دلخوشی انجام می دهیم و تنها هدفمان رفع تکلیف، پاسخ دادن به درخواستهای مافوق و دریافت حقوق است. در حالت اول فرض این است که فرد انگیزه درونی دارد، در حالی که در حالت دوم، عوامل بیرونی او را برمی انگیزند بنابراین، می توان گفت که انگیزش درونی یعنی کارکردن به دلیل لذتی که از انجام دادن کار احساس می شود (گنجی ، ۱۳۸۷).
بررسی ها نشان می دهند که انگیزش یکی از عوامل رفتار است و در تمام رفتارها از جمله یادگیری ، عملکرد ، ادراک، دقت، یادآوری، فراموشی، تفکر، خلاقیت و هیجان اثر دارد(موری ،۱۹۷۸ ، ترجمه ی براهنی ، ۱۳۶۳).
در انگیزش بیرونی دانش آموزان برای بدست آوردن آنچه مورد علاقه شان می باشد، تلاش و کوشش خود را افزایش می دهند. در چنین موردی، تکلیف به عنوان وسیله ای برای بدست آوردن شیئی مورد علاقه محسوب می شود(لپر، ۱۹۸۸).
۲-۳-۴- انگیزه پیشرفت
هنری موری[۸۳] (۱۹۳۸) یکی از پیشگامان این قلمرو، «نیاز به پیشرفت را میل به غلبه بر مشکلات ، تمرین قدرت، تلاش برای انجام دادن امور مشکل و تلاش برای اجرای هر چه سریع تر کارها تعریف کرده است».چنانچه از این تعریف بر می آید، موری پیشرفت را نیاز تعمیم یافته می داند. او نیز، مانند دیگران معتقد است که لذت پیشرفت در رسیدن به هدف نیست، بلکه در گسترش و تمرین مهارتهاست. به بیان دیگر، این فرایند است که انگیزش پیشرفت را فراهم می کند( فرانکن، ۲۰۰۲، ترجمه ی شمس اسفند آباد و همکاران، ۱۳۸۹) .
موری انگیزه پیشرفت را این گونه تعریف کرد: « به نتیجه رساندن کار دشوار ، دستکاری یا سازمان دادن اشیاء افراد و عقاید، چیره شدن بر موانع، دست یافتن به معیار عالی، رقابت با دیگران و پیش افتادن از آنها »(شولتز، ۱۹۹۸ ، ترجمهی سیف و همکاران، ۱۳۸۸).
بعضی افراد دارای انگیزه ی سطح بالایی هستند و در رقابت با دیگران و در کارهای خود برای کسب موفقیت به سختی می کوشند، دیگران انگیزه چندانی به پیشرفت و موفقیت ندارند و از ترس شکست آماده خطر کردن برای کسب موفقیت نیستند. در سال ۱۹۵۳ مک کللند و همکارانش کتاب مهمی را با عنوان انگیزه پیشرفت منتشر ساختند و در آن اظهار کردند که بعضی افراد بیش از دیگران بلند پروازند و برای کسب موفقیت در زندگی می کوشند. مقیاس مورد استفاده مک کللند در تعیین میزان انگیزه پیشرفت مقیاس معروف به آزمون اندریافت موضوع است که به وسیله موری (۱۹۳۸) تدوین شده است(سیف، ۱۳۷۶).
انگیزه پیشرفت یعنی گرایش به تلاش برای انتخاب فعالیتهایی که هدفش رسیدن به موفقیت یا دوری از شکست است. این انگیزه یکی از انگیزه های اجتماعی با
اهمیت است که ارتباط ویژه ای با کار معلم دارد. از نظر واینر (۱۹۸۰) دانش آموزانی که دارای انگیزه پیشرفت بالایی هستند در مقایسه با دانش آموزان دارای انگیزه پیشرفت پایین، مدت طولانی تری در انجام تکلیف پافشاری می کنند و حتی تجربه شکست نیز مانع این تلاش نمی شود، این دسته افراد، شکست هایشان را به فقدان تلاش (یک شرط قابل تغییر اما درونی ) نسبت می دهند. خلاصه این که دانش آموزان دارای انگیزه پیشرفت بالا ، انتظار موفقیت دارند و زمانی که شکست می خورند بر تلاشهای خود می افزایند(مک کللند و اتکینسون ، ۱۹۴۸ به نقل از کدیور ، ۱۳۹۰).
نیاز به پیشرفت از جمله مواردی است که غالبا برای تشویق و ترغیب افراد به یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین دانش آموزانی که دائما تلاش می کنند تا جزء شاگردان خوب مدرسه باشند و با نمره عالی قبول شوند دارای نیاز به پیشرفت بالا و انگیزه پیشرفت بالا هستند. این گروه نسبت به افرادی که در آنها نیاز به پیشرفت پایین است بیشتر از لحاظ درونی برانگیخته می شوند و حس رقابت جویی، بلند پروازی و استقلال خواهی در تصمیم گیری آنها بیشتر است. به طور کلی افراد با انگیزش پیشرفت بالا، کمتر خواهان لذت آنی و پاداش گذرا هستند بلکه هدف آنها بیشتر متوجه پاداش های دور دست و آینده است. دانش آموزان با نیاز به پیشرفت بالا چالش برانگیز و نیازمند تلاش، و بازخورد اصلاحی بیشتر برانگیخته می شوند. در صورتی که دانش آموزانی که به شدت از شکست گریزانند تکالیف کوتاه، خوب تعریف شده و با نتایج روشن و سهل الاصول را تعقیب می کنند(اتکینسون ۱۹۸۰،۱۹۸۳ به نقل از پارسونز، هینسون و براون ، ترجمه اسدزاده و اسکندری، ۱۳۸۸).
هنری موری (۱۹۳۸) نیاز به پیشرفت را چنین تعریف می کند: نیاز به موفقیت، نیاز به بهتر از دیگران کار کردن و فعالیت های همراه با رقابت را خوب انجام دادن (گنجی، ۱۳۸۷).
رابینز[۸۴](۱۹۹۳) معتقد است که انگیزه پیشرفت، گرایشی برای پیشی گرفتن از دیگران و تلاش برای دستیابی به موفقیت و پیشرفت با توجه به ملاک های مشخص می باشد. به طور کلی انگیزه پیشرفت در برگیرنده ی الگویی از برنامه ریزی، فعالیت ها و احساس هایی است که با تلاش برای دستیابی به نوعی برتری مرتبط می باشد. جدول(۱-۲) این ویژگی ها را به تفکیک نشان می دهد(هاشمی جوزانی، ۱۳۸۸ ، به نقل از روستایی ۱۳۹۲).
جدول(۱-۲)ویژگی های شخصیتی افراد دارای انگیزه پیشرفت و فاقد انگیزه پیشرفت
ویژگی های افراد دارای انگیزه ی پیشرفت | ویژگی های افراد فاقد انگیزه ی پیشرفت |
برای دستیابی به موفقیت انگیزه دارند | برای دوری از شکست انگیزه ندارند |
تکالیفی با دشواری متوسط را انتخاب می کنند | تکالیفی با دشواری آسان یا سخت را انتخاب می کنند |
دارای اعتما به نفس هستند | مضطرب هستند |
مسقل هستند | وابسته به بازخورد و هدایت هستند |
با پشتکار و پیگیر هستند | بی میلی و ناراحتی دارند |
شکست را نتیجه فقدان تلاش تلقی می کنند | شکست را نتیجه فقدان توانایی تلقی می کنند |
اهداف طولانی مدت دارند | اهداف طولانی مدت ندارند |
با اشتیاق و بلند پروازند | بی تفاوتند |
از آنچه انجام می دهند احساس غرور می کنند | از آنچه انجام می دهند احساس شرم می کنند |