هدف از این کار، آموزش ماهیت اصلی ذهن به فرد و زدودن فرضیات اشتباه در خصوص منابع شادمانی اوست؛ چنین تجاربی میتوانند منجر به تغییر چشمانداز فرد درباره دیگران شود و احساس همدلی را در او برانگیزانند (دالایی لاما[۱۴۹] و کاتلر[۱۵۰]، ۱۹۹۸؛ به نقل از هافمن، ۲۰۰۷).
تاثیرات ذهنآگاهی
افراد ذهنآگاه تغییرات را کمتر تهدیده کننده درمییابند، اگر زوجین تلاش کنند روابطشان همواره ثابت باقی بماند و از تغییراتی که خواه ناخواه در طول زندگی مشترک رخ خواهد داد چشمپوشی کنند، احتمال بروز تعارض و ناخشنودی افزایش خواهد یافت؛ حال آن که ذهنآگاهی سبب میشود فرد پذیرای تغییرات و جنبههای جدید و متفاوت زندگی باشد (لانگر، ۱۹۸۹).
ذهنآگاهی به کاهش استرس (گاردینو[۱۵۱] و همکاران، ۲۰۱۴؛ واروگلی و دارویری، ۲۰۱۱)، کاهش علائم افسردگی در زنان و افزایش بهزیستی در مردان (لارنت[۱۵۲] و همکاران، ۲۰۱۳)، کاهش نشانههای درد (زیدان[۱۵۳] و همکاران، ۲۰۱۰)، بهبود افسردگی (کورکیل[۱۵۴] و همکاران، ۲۰۱۰)، کاهش اضطراب، افسردگی و عواطف منفی در زنان باردار (ویتن[۱۵۵] و آستین[۱۵۶]، ۲۰۰۸)، بهبود اختلال خواب (لاروش[۱۵۷] و همکاران، ۲۰۱۴)، ارتقاء یادگیری هیجانی و اجتماعی در دانشآموزان (لالور[۱۵۸]، ۲۰۱۴)، کاهش برانگیختگی فیزیولوژیکی و پریشانی روانشناختی بیماران مبتلا به پسوریازیس (داء الصدف)[۱۵۹] (فوردهام[۱۶۰] و همکاران، ۲۰۱۴) و بهبود و کنترل سردرد (سان و همکاران، ۲۰۰۲) منجر میشود.
نتایج پژوهش کوتز ورث[۱۶۱] و همکارانش (۲۰۱۴) نشان داد آموزش ذهنآگاهی به والدین و نوجوانان با رویکرد خانواده مدار، تاثیر مثبتی بر روابط والد- فرزندی دارد. ذهنآگاهی همچنین موجب بهبود عملکرد سیستم ایمنی بدن و مغز میشود (دیویدسون[۱۶۲] و همکاران، ۲۰۰۳)، بر عملکرد قشر مخ و آمیگدال اثر میگذارد و موجب تغییراتی در هیپوکامپ میشود (مرکند، ۲۰۱۴)، و احتمالا پاسخهای عصبی را در مراحل اولیه پردازش عاطفی تعدیل میکند (وارن براون[۱۶۳] و همکاران، ۲۰۱۳).
افراد ذهنآگاهتر پاسخهای LPP[164] (مولفه پتانسیل مرتبط با رویداد در نواحی قشر بینایی که با شدت هیجانی یک محرک تعدیل میشود) پایینتری نسبت به تصاویر ناخوشایند با برانگیختگی بالا دارند؛ ذهنآگاهی همچنین با پاسخهای LPP کمتری به تصاویر خوشایند با برانگیختگی بالا دارند؛ همچنین ذهنآگاهی احتمالا پاسخهای عصبی را در مراحل اولیه پردازش عاطفی تعدیل میکند (وارن براون و همکاران، ۲۰۱۳).
هربرت و فورمن (۲۰۱۱) برخی از اهداف مداخلات ذهنآگاهی را این چنین برمیشمارند :
-
- ارتقاء هشیاری ذهنی
-
- بهبود خدمات بهزیستی روانی
-
- کاهش علایم ناشی از اختلالات روانی
-
- تعمق بخشیدن به احساس سرزندگی
-
- معنا بخشی به حیات فردی
-
- احساس رضایت از زنده بودن و زندگی
برخی از نقاط اثر تکنیکهای مبتنی بر ذهنآگاهی عبارتند از :
-
- نظارت بر ارگانیسم خود و تحریکات درونی : شناخت، احساسات بدنی و وضعیت هیجانی
-
- نظاره بر خود و تحریکات بیرونی : بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی
-
- تسلط بر سیستم خودمختار (اتونوم) سیستم عصبی و منشاء رفتاری
حالات ذهنآگاهی
سالمون و همکاران (۲۰۱۱) سه حالت ذهن آگاهی را این طور توصیف میکنند :
-
- ذهن معقول : بخش منطقی ذهن به طور عقلانی فکر میکند. از حقایق مطلع است برنامه ریزی میکند و مشکلات را حل میکند.
-
- ذهن هیجانی : حالتی که هیجان افکار و رفتار را کنترل میکند. معقول و یا منطقی بودن درحالی که ذهن هیجان دارد مشکل است. مفهوم واقعیت احتمالا تغییر داده میشود تا باحالت هیجانی فعلی تطبیق یابد.
-
- ذهن عاقل : ترکیبی از ذهن معقول و ذهن هیجانی توصیف میشود. ذهن عاقل هر دو را متعادل و ترکیب میکند و دیالکتیک هیجان و دلیل را باهم تلفیق میکند. ذهن عاقل علم به حقیقت را شامل میشود.
طرحوارههای هیجانی
تعریف طرحوارههای هیجانی
طرحوارهها شامل دستورالعملهایی برای هدایت تمرکز، جهتگیری و کیفیت زندگی روزانه و وقایع احتمالی بخصوص میشوند (لیهی، ۲۰۱۱). طرحوارهها از جمله طرحوارههای هیجانی، تصمیمگیری، جسمانی و رابطهای هر کدام مجموعهای از قوانین هستند که فرد را در موقعیتهای مشخص هدایت میکنند (بک و همکاران، ۲۰۰۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تفاوتهای افراد در تفسیرها، ارزیابیها، واکنشهای عمل و راهبردهای رفتاری برای هیجاناتشان به عنوان طرحوارههای هیجانی شناخته میشوند (لیهی، ۲۰۱۱). طرحوارههای هیجانی مجموعهای از باورهای مشخصی هستند که افراد از آنها برای پردازش، ارزیابی و واکنش نشان دادن به هیجاناتشان استفاده میکنند (هربرت و فورمن، ۲۰۱۱).
برخی از افراد باورهای منفی نسبت به هیجاناتشان دارند، مثلا این باور که هیجاناتشان اهمیتی ندارند، تا ابد ادامه خواهند داشت و سرانجام آنان را در هم میشکنند، شرمآور هستند، منحصر به آنها هستند و نه دیگران، ابراز شدنی نیستند و هرگز ارزیابی نخواهند شد؛ این افراد به احتمال زیاد سبکهای مقابله مشکلسازی مانند نشخوار، نگرانی، اجتناب، نوشیدن الکل، پرخوری یا تجزیه را به کار میبرند (لیهی، ۲۰۱۱).
طرحوارههای هیجانی فلسفه فرد درباره هیجاناتش و الگوها، روشها و راهبردهایی هستند که در پاسخ به یک هیجان استفاده میشوند (لیهی، a2007؛ لیهی و همکاران، ۲۰۱۱). طرحوارههای هیجانی در طول دوران کودکی از طریق تعامل با مراقبان و افراد مهم زندگی پرورش مییابند (پراسکو و همکاران، ۲۰۱۱). طرحوارههای هیجانی ساختارهای روانی هستند که به شخصیت فرد شکل میدهند و بر روی تعامل با دیگران، تجارب هیجانی و تفسیر واکنشهای وی اثر میگذارند (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱).
هنگامی که هیجانها در محدوده رابطه میان فردی روی میدهند، طرحوارههای هیجانی از هیجان فرد آگاه میشوند و بر روشی که فرد هیجان درونی خود را اداره میکند تاثیر میگذارد (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱). یکی از عواملی که باعث جلوگیری از تجربههای هیجانی در فرد میشود طرحوارههای هیجانی یا چگونگی درک مفهوم هیجانها توسط فرد است (لیهی a2002).
طرحوارههای هیجانی طرحها مفاهیم و راهبردهایی برای پاسخ به هیجانات هستند (لیهی a2002). لیهی (a2002) این مفهوم را تکمیل کننده دیدگاه گرینبرگ (گرینبرگ و سافران، ۱۹۸۷) درباره طرحوارههای هیجانی میداند که طرحوارههای هیجانی را هیجاناتی معرفی میکند که دربرگیرنده شناختها هستند یا امکان دسترسی به شناختها را فراهم میکنند.
افراد در چگونگی مفهومپردازی هیجاناتشان متفاوتند، در واقع طرحوارههای هیجانی متفاوتی دارند؛ این طرحوارهها راههای تجربه کردن هیجانها را منعکس میکنند و مشخص میکنند آیا افراد طرح مناسبی برای اجرا به هنگام برانیگخته شدن یک هیجان ناخوشایند دارند یا خیر (لیهی a2002). مدل طرحوارههای هیجانی پیشنهاد میکند فرد به جای استفاده از اجتناب و نشخوار به عنوان راهبرد، میتواند از پذیرش، فعالسازی رفتاری و پرورش روابط حمایتگرانه معنادارتری برای مقابله با هیجاناتش استفاده کند (لیهی، ۲۰۱۱).
افراد در راهبردهایی که برای مقابله با هیجانات به کار میبرند، با هم متفاوتند؛ برخی هیجان را میپذیرند و آن را به ارزشهای والاتر مرتبط میکنند و در جستجوی اعتبار بخشیدن به آن هستند، حال آنکه برخی دیگر در برابر تجربیات هیجانیشان به سرکوب یا فرار دست میزنند (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱).
مدل طرحوارههای هیجانی
در مدل طرحوارههای هیجانی تلاش شده است نقش هیجانها و راهبردهای پردازش هیجانی برجسته شود (لیهی، ۲۰۰۲). مدل طرحوارههای هیجانی، با این اصل بنیادین پایهگذاری شده است که هیجانیهایی مانند ترس، ناراحتی، اضطراب و تنهایی، تجاربی جهانشمول محسوب میشوند، اما تفاوتهای فردی زیادی در زمینه مفهومسازی هیجانها و راهبردهای کنار آمدن با آنها وجود دارد؛ ممکن است برخی از این راهبردها و مفهومسازیها، خود مشکل ساز شده و فرد را دچار مشکل کنند (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱). مدل شناختی اجتماعی (که هیجانها را معلول شناخت یا تفکر میداند) درباره افکار ناخواسته و برانگیختگی هیجانی به ارائه مفهومسازیهای جدیدی پرداخته است (ولز[۱۶۵]، ۲۰۰۹). به عنوان مثال، افراد مبتلا به اختلال وسواسی - اجباری، افکار ناخواسته را شاخصی از مسئولیتپذیری، آسیبشناسی فردی و کنترلناپذیری تلقی میکنند؛ تلاش برای فرونشانی یا اجتناب از این افکار منجر به احساس شرمندگی بیشتر، از دست دادن کنترل، اضطراب و تشدید فکر اولیه میشود (لیهی، b2007). مدل فراشناختی نگرانی نیز بر این اصل بنا شده است که افراد اغلب معتقدند برای حل مشکلات یا جلوگیری از آنها باید نگران باشند (بتمز[۱۶۶]، ۲۰۱۴). نکته جالب این که در ذهن افراد، علاوه بر باورهای مثبت درباره کارکرد نگرانی، باورهای منفی نیز راجع به پیامدهای نگرانی (مثل نگرانی، باورهای منفی نیز راجع به پیامدهای نگرانی مانند نگرانی منجر به از دست دادن کنترل یا آسیب شخصی - یا ذهنی - میشود) شکل گرفته است (ولز، ۲۰۰۸).
مدل طرحوارههای هیجانی که لیهی ارائه کرده است بر اساس اصول زیر بنا شده است (لیهی، ۲۰۰۲) :
-
- هیجانهای ناخوشایند (مانند ناراحتی، تنهایی، ترس، اضطراب و خشم)، پدیدههایی جهانشمول هستند؛
-
- تفاوتهای فردی زیادی در اهمیت قائل شدن به این هیجانها وجود دارد؛
-
- تفسیرهای افراد درباره هیجانها، نشانگر باورهای این افراد درباره طول مدت، کنترلپذیری، شدت، پیچیدگی، آسیبشناسی و اخلاقی بودن این هیجانهاست؛
-
- طرحوارههای هیجانی منفی باعث تفسیر و ارزیابی معیوب و مداوم هیجانهای منفی و در نتیجه، اغراق در شدت و مدت آنها میشوند؛
-
- تفسیرهای منفی میتواند مانع ابراز هیجانها و نقص در پردازش هیجانی شوند.
یکی از ارزشهای مشخص مدل طرحوارههای هیجانی این است که مستقیما مفهومپردازی و راهبرد بیمار برای هیجانات دشوار را خطاب قرار میدهد و مداخلههای بالقوه سودمند را در اختیار درمانگر قرار میدهد (لیهی، b2007). پیامد استفاده از راهبردهای رفتاری مانند اجتناب و فرار به تقویت این باور در فرد می انجامد که قادر به تحمل هیجاناتش نیست (هیز و همکاران، ۱۹۹۹؛ به نقل از لیهی، ۲۰۱۱).
شکل ۲-۱ : مدل طرحوارههای هیجانی لیهی
ابعاد طرحوارههای هیجانی