است که برایش باقی می ماند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در اواسط قرن بیستم نظریه کارآفرین نوآور توسط شومپیتر[۱۵] پایه ریزی شد، مطابق این نظریه:
“وظیفه کارآفرین عبارتست از اصلاح و متحول ساختن الگوی تولید با بهره برداری از یک اختراع یا به طور عمومی تر یک امکان فنی امتحان نشده برای تولید یک کالای جدید، بازگشایی منابع جدید برای دسترسی به مواد یا یک بازار جدید برای محصولات به وسیله تجدید سازماندهی یک صنعت جدید می باشد” (هیزرک و پیترز، ۲۰۰۲).
۲-۲-۲- تعاریف و مفاهیم کارآفرینی
کارآفرینی در ابتدا با شناسایی فرصت ها و ایجاد مجموعه ای از منابع سروکار دارد که در آینده بهره برداری می شوند، بنابراین به عنوان مکانیسمی دیده می شود که جستجو برای مزیت رقابتی را از طریق محصول، فرایند و نوآوری بازار ارتقا می دهد.کارآفرینی دو جزء نگرشی و رفتاری را دارد و می تواند توسط انواع سازمان ها- کوچک یا بزرگ- عملی شود. گرایش ها و رفتارهای کارآفرینانه پایه و اساسی برای موفقیت رقابتی بلند مدت در محیط و بازارهای مختلف فراهم می کنند.
فعالیت و اقدام اصلی کارآفرینی ورودی جدید[۱۶] است. ورودی جدید با وارد کردن محصولات یا خدمات جدید می تواند محقق شود. ورودی جدید ایده اصلی کارآفرینی است (لامپکین و دیس[۱۷]، ۱۹۹۶).
از نظر بایگرو[۱۸] و هافر[۱۹] (۱۹۹۱) فرایند کارآفرینی شامل “همه کارکردها و اقدامات مربوط به درک موقعیت ها و اقدام به سازماندهی برای تعقیب آنها “می باشد. شین[۲۰] ونکاتارامن[۲۱] (۲۰۰۰) بیان می کنند که کارآفرینی درباره چگونگی و چرایی کشف، ارزیابی و بهره برداری از فرصتها برای ایجاد کالا و خدمات آینده است. تعریف کلاسیک که از کارآفرینی توسط شومپیتر ارائه شده، بیان می کند کارآفرینی باید با ترکیب منابع به شیوه های جدید انجام شود (معرفی محصولات جدید با کیفیت بالاتر، با
شیوه های تولید جدید، رخنه در بازارهای جدید،تسخیر منابع جدید عرضه برای مواد خام یا محصولات نیمه تمام و شناخت بخش جدید) که تعادل را در سیستم اقتصادی به هم می زند. فعالیتهای کارآفرینی همچنین به عنوان خلق منابع جدید یا ترکیب منابع موجود به شیوه ای جدید برای توسعه دادن و سودآور کردن محصولات جدید ، حرکت به سوی بازارهای جدید یا ارائه خدمات جدید به مشتریان تعریف شده است (هیت و همکاران[۲۲]،۲۰۰۱).
قلب کارآفرینی گرایش استراتژیک به دیدن فرصتها بدون در نظر گرفتن منابع موجود است، سازمان ها و خصوصاً کسب و کارهای کوچک اگر خواهان بقا و انطباق استراتژیهایشان با محیط و منابع خود هستند باید فرصت های جدید را شناسایی کنند (آلولو و فیول[۲۳]،۲۰۰۵).
میلر[۲۴] و فریسن[۲۵] استدلال می کنند که شرکت های کارآفرین با تأکید زیاد روی نوآوری محصول متمایز می شوند. چنین سازمان هایی با تمایل به نوآوری به شکل متهورانه و منظم مشخص می شوند. در عین حال ریسک های قابل ملاحظه ای در استراتژی بازار-محصولشان می پذیرند. زهرا[۲۶] بیان می کند که مشخصه اصلی یک شرکت کارآفرین تعهد زیاد به ایجاد و معرفی محصولات جدید به بازار است به خصوص قبل از رقابت. بروکهاوس[۲۷] استدلال می کند تمایل کارآفرینان به درگیری در ریسک های از قبل محاسبه شده “کارآفرینی ” نامیده می شود (کریزر و همکاران[۲۸]،۲۰۰۲).
کوین[۲۹] و اسلوین[۳۰] استدلال می کنند که کارآفرینی ممکن است به عنوان مشخصه شرکت ها دیده شود، که با نگاه به شیوه مدیریت همچنین درگیر شدن سازمان در فرایند کارآفرینی تشخیص داده
می شود. نامن[۳۱] و اسلوین بیان می کنند که کارآفرینی با اقدامات استراتژیک و عملیاتی کردن فلسفه های مدیریت که شرکت اتخاذ می کند مشخص می شود (جاکرتن و تس[۳۲]، ۲۰۰۶).
کارآفرینی، اغلب مالکیت کسب و کار[۳۳] یا خوداشتغالی[۳۴] تعبیر می شود.کری و دیگران بیان
می کنند که مالکیت کسب وکار مترادف با کارآفرینی نیست، اما روند سطوح کسب و کار انعکاس خوبی از توسعه سطح کارآفرینی است (کری و همکاران[۳۵]،۲۰۰۲). کارآفرینی نمایانگر رفتار سازمانی است (ژاو[۳۶]،۲۰۰۵).امروزه کارآفرینی به عنوان فرایندی دیده می شود که ریشه در فرهنگ سازمانی دارد به جای اینکه به عنوان یک واقعه دیده شود.کارآفرینی با دیگر فاکتورهای سازمانی برای معرفی نتایج کسب و کار تعامل دارد و با انجام عملکرد به شکل مستقل مخالف است (هالت و همکاران[۳۷]،۲۰۰۲).
کارآفرینی به عنوان یک کارکرد به اختلال در تعادل شرکت اطلاق می شود که باعث ایجاد و بکارگیری ترکیب منابع جدید می شود و می تواند در و بین سازمان ها رخ دهد (هالت و همکاران، ۲۰۰۳)
علی رغم توجه رو به رشدی که به کارآفرینی می شود، دانشمندان به یک توافق کلی روی تعریف کارآفرینی نرسیدند. به هر حال دو فرض اساسی از مفهوم کارآفرینی در ادبیات برداشت می شود:
۱- کارآفرینی یک پدیده رفتاری است.
۲- همه شرکت ها در پیوستاری از کاملاً محافظه کار تا شدیداً کارآفرین قرار می گیرند.
شرکت های کارآفرین ریسک پذیر، نوآور و پیشتاز هستند و در مقابل شرکت های محافظه کار ریسک گریز با نوآوری کمتر هستند و بیشتر موضع “منتظر باش و ببین”[۳۸] را اتخاذ می کنند (لی و همکاران[۳۹]، ۲۰۰۶).
کارآفرینی می تواند بر مبنای این حقیقت تعریف شود که :
- یک عمل خلاقانه است. بنابراین شامل هر چیزی است که ساخته یا ایجاد شود و قبلاً وجود نداشته باشد.
- ایجاد چیز جدید بر اساس برداشت و به دست آوردن یک فرصت که ممکن است در سر و صدای محیط فراموش شود.
- به خاطر نو بودن، تازه و متمایز بودن، مستلزم درجاتی از مخاطره است که محاسبه ارزش آن را دشوار می سازد.
- منتج به ایجاد ارزش برای افراد،نهادها و اجتماع می شود.
پس کارآفرینی در محدودترین مفهوم، مستلزم به دست آوردن نظرات، تبدیل آنها به کالا و خدمات و سپس سرمایه گذاری برای ارائه محصول به بازار می باشد (جانسون[۴۰]،۲۰۰۱).
با توجه به تعاریف ارائه شده در این خصوص می توان گفت کارآفرین کسی است که:
- کار و شغل ایجاد کند.
- ارزش افزوده ایجاد کند.
- خود اشتغالی و دیگر اشتغالی ایجاد کند.
- محصولات یا خدمات جدید به وجود آورد.
- خلاقیت و نوآوری کاربردی داشته باشد.
- با خطرپذیری، فعالیت های تولیدی و اقتصادی انجام دهد.
- نیازها را شناسایی و آنها را برآورده سازد.
- فرصت ها را به دست آورد ها تبدیل کند.
- منابع و امکانات را به سوی هدف هدایت کند.
- برای تقاضاهای بالقوه محصول بیافریند (پیش بینی در عرضه و تقاضا).
- ایده خلاق را به ثروت تبدیل کند.
۲-۲-۳- توسعه کارآفرینی
با نگاهی به روند رشد و توسعه جهانی مشخص می شود که با افزایش و گسترش فناوریهای پیشرفته، نقش و جایگاه کارآفرینان به طور فزاینده ای بیشتر می شود. اگرچه در سالهای گذشته اختراع جایگاه ویژه ای در توسعه کشورها داشته است، اما امروز کارآفرینی از عوامل مهم رشد و توسعه اقتصادی به شمار می آید. در اکثر کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، مقوله کارآفرینی به عنوان اصلی ترین منبع توسعه مورد نظر قرار گرفته است. کارآفرینی از منابع مهم و پایان ناپذیر همه جوامع بشری است. منبعی که به خلاقیت انسانها بر می گردد، از یک سو ارزان و از سوی دیگر بسیار ارزشمند و پایان ناپذیر است. امروزه همگان دریافتند که جوامعی که به منابع انسانی متکی بودند تا به منابع زیرزمینی، در بلند مدت موفق تر بوده اند (اکبری،۸۵).
به طور خلاصه می توان گفت توسعه کارآفرینی پیامدهای مثبتی دارد، از جمله:
۱- رشد و توسعه اقتصادی: موتور حرکت و رشد اقتصادی یک جامعه کارآفرینان هستند که در محیط رقابتی و در شرایط عدم تعادل، جامعه را به حرکت درآورده و توسعه می بخشند. کارآفرین با شناخت صحیح فرصت ها و استفاده از سرمایه، امکاناتی را فراهم نموده و با سازماندهی و مدیریت مناسب منابع، ایده های خود را عملی می سازد. کارآفرینی مترادف با ایجاد اشتغال نیست، اما یکی از اثرات قابل توجه آن ایجاد اشتغال است.
۲- بهره وری: کارآفرینان بهره وری را افزایش می دهند. بهره وری بیشتر باعث افزایش و بهبود روش های تولید، روش های انجام کار و باعث سازماندهی بهتر منابع و استفاده اثربخش از آنها می شود.
۳- ایجاد تکنولوژی جدید، محصولات و خدمات جدید: در بحث ارتباط بین تغییر و کارآفرینی نقش کارآفرینان در نوآوری و تکنولوژی جدید محصولات و خدمات اساسی است.
۲-۲-۴- کارآفرینی در مقابل مدیریت
کارآفرینی با مدیریت تفاوت دارد. همانگونه که پل ویلکن[۴۱] اشاره می کند: “کارآفرینی شامل ترتیباتی است که به تغیرات ابتکاری در تولید منجر می شود، در حالی که مدیریت به معنای ترکیب عوامل برای تولید است". بنابراین مدیریت به معنای هماهنگی مستمر در فرایند تولید، بین عوامل تولید است، ولی کارآفرینی پدیده ای غیر مستمر (اتفاقی) است که تغییرات ابتکاری را در فرایند تولید به منصه ظهور می رساند و از همین رو، کارآفرینی تا زمان ظهور مجدد برای ایجاد یک تغییر ابتکاری دیگر به چشم نخواهد آمد. با توجه به این تعریف حتی کارآفرینان راسخ نیز همیشه نمی توانند نقش کارآفرینانه ایفا کنند. غالباً کارآفرینان نقشهای دیگری را ایفا می کنند و در مقاطع خاص تغییرات ابتکاری خاصی را بروز می دهند.حتی افرادی که برای اولین بار به عنوان مدیر فعالیتی را آغاز می کنند ممکن است زمانی کارآفرین شوند.
به هر حال کارآفرینی با تغییر رابطه تنگاتنگی دارد. کارآفرینان تغییر را به عنوان یک هنجار و امری مطلوب پذیرفته اند. هرچند که همیشه خود کارآفرینان تغییر را نمی آفرینند اما کارآفرین دائماً به دنبال تغییر بوده و سعی می کند از آن به عنوان یک فرصت بهره برداری کند. مدیران سنتی بر کوتاه مدت تأکید می کنند، در حالیکه کارآفرینان بر بلند مدت بودن تأکید دارند. کارآفرینان ریسک کنندگانی میانه رو هستند، اما مدیران در مواجهه با ریسک محتاط تر عمل می کنند و تا جایی که ممکن است از اشتباه و اعمال غافلگیرانه اجتناب می کنند اما کارآفرینان معمولاً حداقل یک بار شکست می خورند (هیرزک و پیترز،۲۰۰۲).
۲-۲-۵- کارآفرینی از دیدگاه مکاتب اقتصادی
سه نگرش اصلی اقتصادی در حوزه کارآفرینی وجود دارد:
۱- مکتب نئوکلاسیک[۴۲]
۲- مکتب اتریش[۴۳]
۳- مکتب شومپیتر[۴۴]
در مکتب نئوکلاسیک کارآفرین یک صاعقه گر است. افرادی که به سرعت رعد و برق گزینه ها و فرآیندهای مولد را بررسی نموده و بهینه را انتخاب می نمایند.
مکتب اقتصادی اتریش یک مفهوم پویا تر و غنی تر از کارآفرینی ارائه می کند. بر اساس رویکرد مکتب اتریش، کارآفرینان فرصت های بازار نا متعادل را کشف و مورد بهره برداری قرار می دهند تا بازار به موقعیت تعادل برسد.