مأخذ: دهداری، ۱۳۸۱: ۴۰
شکل ۲-۳- ابعاد کیفیت زندگی شهری
مأخذ: رسولی و تیموری، ۱۳۸۹: ۵۰
۲-۵-۴- رویکردهای ارزیابی کیفیت زندگی شهری
کیفیت زندگی شهری دو رویکرد عمده دارد: رویکرد عینی و رویکرد ذهنی (Lee, 2008: 1206). این رویکردها اغلب به طور مجزا یا به ندرت در ترکیب با هم برای اندازه گیری کیفیت زندگی شهری به کار می روند. توجه به شاخص های کیفیت زندگی، نشان دهنده رابطه میان زندگی شهروندان و مفهوم کیفیت می باشد و از آنجاییکه بین شهروندان و دولت نیز رابطه ای دو سویه وجود دارد، می توان به وجود رابطه میان مفهوم کیفیت و دولت نیز پی برد. با کمی توجه به این شاخصها، به راحتی می توان دریافت که تأمین، ایجاد و رشد تمامی آنها در محدوده وظایف دولتها قرار می گیرد (دواری نژاد مقدم و مبهوت، ۱۳۸۹: ۸). علیرغم تکثرگرایی مفهومی و عملیاتی، کیفیت زندگی عموماً، یک مفهوم چند بعدی است. اندازه گیری کیفیت زندگی ابعاد درآمد محور، ابعاد اجتماعی، سیاسی، نابرابری فقر، ابعاد مربوط به جنسیت را شامل می شود که هر بعد شاخص های متفاوتی را برای اندازه گیری کیفیت زندگی را در برمی گیرد (Mc gillivray,2006: 41). یکی از راه های عملیاتی نمودن مفهوم کیفیت زندگی، طراحی و تدوین شاخص های کیفیت زندگی است. در سه دهه گذشته تلاش ها زیادی برای اندازه گیری کیفیت زندگی در مناطق مختلف دنیا صورت گرفته است. شاخص های گوناگونی برای سنجش کیفیت زندگی بوسیله محققان، آژانس های دولتی، رسانه های گروهی .. پیشنهاد شده است (رضوانی و منصوریان، ۱۳۸۷: ۶).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
شاخص های اندازه گیری کیفیت زندگی را می توان بر اساس سطوح تحلیل دسته بندی نمود. کیفیت زندگی در سطوح فردی، خانواده و جامعه قابل اندازه گیری و درک می باشند. در یک سطح معین تحلیل می توان کیفیت زندگی را بر حسب شاخصهای عمقی و سطحی اندازه گیری و مفهوم سازی نمود. شاخصهای اندازه گیری فردی کیفیت زندگی را می توان به دو بعد شاخص های ذهنی در مقابل شاخصهای عینی و شاخصهای عمقی در مقابل شاخصهای سطحی طبقه بندی نمود(شکل۴). به عبارت دیگر شاخصها بر حسب چهار مقوله تقسیم بندی می شود: شاخصهای عمقی ذهنی، شاخص های عمقی عینی، شاخص های سطحی ذهنی و شاخص های سطحی عینی (شکل ۵). شاخص های عمقی معیارهای عجیب و متفاوتی از ساختار در نزدیکترین حالت هستند و نمای ساختار را به صورت یک بعدی انعکاس می دهند. و به عبارتی بیشتر حاوی معیارهای یک گزینه ای هستند. مثلا در کل آیا شما از زندگی که دارید: خیلی راضی، نسبتا راضی، نه خیلی راضی یا کاملا راضی هستید. این یک شاخص عمقی است چون معیار به خودی خود به منظور ارزیابی ساختار به روشی کلی طراحی شده است. این معیار ترکیبی از چند معیار نیست که هر یک به نوبه خود ابعاد ساختار را اندازه بگیرند در مقابل شاخص های سطحی نمایی را نشان می دهند که ساختار را به صورت چند بعدی نشان می دهد و بهترین راه ارزیابی ساختار از طریق ترکیبی از ابعاد تشکیل دهند آن می باشد. با بکارگیری شاخص های سطحی ابعاد تشکیل دهند ساختار را می توان عامل تعیین کننده آن ساختار انگاشت. مطابق با نظر آرگیل[۱۲](۱۹۹۶) کیفیت زندگی بوسیله شاخص های سطحی و ذهنی اندازه گیری می شود که از شادی، رضایت از زندگی و عدم بیماری و ناخوشی تشکیل شده است (Kyungmi,2002: 51).
شکل ۲-۴- شاخصهای اندازه گیری فردی کیفیت زندگی
عمقی و ذهنی
عمقی و عینی
سطحی و ذهنی
سطحی و عینی
عمقی
سطحی
عینی ذهنی
شکل ۲-۵- شاخصهای سطحی کیفیت زندگی
شادی
کیفیت زندگی
نبود ناخوشی
رضایت از زندگی
Source: Kim, 2002: 51
بطور کلی شاخص های که برای اندازه گیری و سنجش کیفیت زندگی (در هر سطحی) به کار می روند به دو دسته شاخص های عینی و ذهنی قابل دسته بندی هستند (Andrews & Bassett Whitey,1976: 146). عینیت به چیزی اشاره دارد که تحت تأثیر احساسات یا پیش داوری شخصی قرار نگیرد. زمان بررسی و نمایش واقعیت ها، عینیت به اجتناب نمودن از اثر دیدگاه ها یا ایده های شخصی مرتبط می شود. برخی از ابعاد عینی کیفیت زندگی عبارتند از رفاه اقتصادی، رفاه مصرف کننده، رفاه اجتماعی و رفاه بهداشتی. شاخص های عینی برای چنین ابعادی شامل معیارهای اشتغال، سرانه، میانگین نرخ تورم سالانه، بدهی عمومی، سطح سواد، آموزش، نرخ جنایات، امید به زندگی، دسترسی به مراقبت های پزشکی، مرگ و میر نوزادان، مسکن تسهیلات فراغت و آلودگی است (Blyth,1972: 20). شاخص های عینی معیارهای سختی هستند که فاقد ارزیابی های ذهنی مانند زندگی استاندارد، وضعیت سلامت فیزیکی می باشند. قدرت شاخص های عینی آنست که این شاخص ها را معمولا می توان نسبتا آسان تعریف نمود و بدون تکیه زیاد بر ادراکات فردی از لحاظ کمی اندازه گیری نمود. با این وجود بزرگترین محدودیت شاخص های عینی اینست که آنها ممکن است به صورت دقیق تجربه افراد از رفاه را انعکاس ندهند (Kyungmi,2002: 51).
ذهنیت مرتبط با مفاهیم یا معیارهایی است که بر احساسات یا ایده های شخصی تأکید دارد (Blyth,1972: 20). رفاه ذهنی به ارزیابی های چند بعدی زندگی مردم من جمله قضاوت های شناختی از رضایت زندگی و همچنین ارزیابی های عاطفی از روحیات و عواطف اشاره دارد (Eid & Diener,2004: 248). شاخص های ذهنی بیشتر بر مبنای واکنشهای روانشناختی است. به عنوان مثال درک کامل وضع بهداشت در یک ناحیه با بهره گرفتن از داده های تکمیلی که ادراکات مردم را نسبت به وضع بهداشت، مراقبت های دریافتی و یا خدمات بهداشتی موجود را نشان می دهد آسانتر می شود. برخی از شاخص های ذهنی کیفیت زندگی عبارتند از استعداد فردی، رضایت شخصی فرد، شادی، لذت زندگی، امنیتی که شخص حس می کند، رفاه عاطفی و معنا دار بودن زندگی (Matarria Cascante,2008: 25).
علیرغم اینکه بنظر می رسد که تاثیر شاخص های ذهنی در اعتبار علمی پایین تر است اما مزیت اصلی این گروه از شاخص ها این است که آنها تجاربی را ارزیابی می نمایند که برای فرد حائز اهمیت است. با اندازه گیری تجربه رفاه در یک بعد مشترک مثل میزان رضایت، شاخص های ذهنی ساده تر از شاخص های عینی که معمولا حاوی واحدهای اندازه گیری مختلف هستند در حوزه های مختلف قابل مقایسه هستند (Kyungmi,2002: 53).
قابل ذکر است فقدان یک تعریف و معیار کلی از مفهوم کیفی زندگی به ناتوانی در نیل به اجماع بر سر شاخص های مرتبط با با مفهوم اصلی کیفیت زندگی است. انتخاب شاخص های عینی و یا ذهنی کیفیت زندگی در تفاوتهای معرفت شناختی و هستی شناختی مرتبط با الگوهای تحقیقاتی مختلف نهفته است(مثلا تحقیقات کیفی در مقابل تحقیقات کمی) (Matarria Cascante,2008: 26). از این گذشته، بر حسب اعتبار و پایایی، دلیل قاطعی برای برتری یک نوع از این دو نوع شاخص بر دیگری وجود ندارد و بعلاوه وجود رابطه مستقیم بین شاخص های عینی و ذهنی کیفیت زندگی اثبات شده، و اینها موضوع بکارگیری هر دو نوع از شاخص ها را تقویت می کند. اما بسیاری از عوامل از قبیل، ویژگیهای اجتماعی مانند سن، درآمد، تحصیلات و سلامت بین جهان عینی و ارزیابی ذهنی از آن دخالت می کنند، و اینها ممکن است به صورت فیلترهایی برای تغییر شکل دادن شرایط عینی عمل کنند. هم چنین تجربه فردی یک عامل کلیدی است که بر ادراک فرد از یک قلمرو ویژه تاثیر می گذارد. به عنوان مثال، فردی که قربانی یک جنایت بوده، این عمل دارای تاثیر عمیق و ماندنی بر روی ادراک فردی وی از امنیت در آن محل است که ممکن است بسیار متفاوت با نرخ جرم و جنایتی باشد که درآن محل بوسیله شاخص های عینی اندازه گیری شده است. عامل دیگری که می تواند در رابطه عینی – ذهنی مهم باشد، سطح انتظارات و توقعات فردی است. این مسئله کمک می کند به توصیف رضایت نسبتا˝ بالای اظهار شده بوسیله فردی که موقعیت عینی اش تقریباً ضعیف است. تصور انطباق عامل دیگری است که می تواند رابطه بین شرایط عینی و ذهنی را تحت تاثیر قرار دهد. اینگلهارت می گوید، آرزوها بطور طبیعی با وضعیت فرد تطابق می یابند و از این طریق سطح رضایت فرد افزایش می یابد. به نظر وی رضایت ذهنی از هر جنبه خاص زندگی بازتاب شکاف بین سطح آرزوهای او و وضعیت عینی وی است. اما سطوح آرزوهای فرد به تدریج با وضعیت او تطابق می یابد. از عوامل دیگری که در رابطه بین شاخص های عینی و ذهنی کیفیت زندگی دخالت می کند، زمینه فرهنگی افراد است، که استاندارد مقایسه را در مقابل شرایط عینی اندازه گیری شده، تولید می کند(رضوانی، ۱۳۸۷، ۷).
ابعاد هشت گانه جدول ۲-۳ به عنوان ابعاد کیفیت زندگی مورد توافق همه متخصصان مطرح شده است و در کنار کدام از آنها، شاخص های اصلی سنجش این مفهوم به عنوان رفتارها، ادراکات یا شرایط مختص به هر بعد در نظر گرفته شده است تا نشان دهنده ی احساس بهزیستی فرد در هر بعد باشد.
جدول ۲-۳- ابعاد هشت گانه کیفیت زندگی و توصیف کننده های اصلی هر یک از آنها
ابعاد کیفیت زندگی | شاخص و توصیف کننده |
احساس بهزیستی هیجانی | ارضاء مفاهیم مربوط به خود (هویت، خود ارزشمندی، عزت نفس) فقدان استرس |
روابط بین فردی | کنش های متقابل ارتباطات (خانواده، دوستان، همسالان) حمایت ها (احساسی، فیزیکی، مالی) |
احساس بهزیستی مادی | پایگاه مالی وضعیت اشتغال مسکن |