مانـدهام در چـاه زندان پای بست در چــنین چاهم که گیرد جز تو دست
هــم تــن زنـدانـیم آلـوده شـد هــم دل مــحنـت کـشم فـرسوده شد
گرچـه بـس آلوده در راه آمــدم عــفو کن کـز حـبــس وز چـاه آمـدم
۴-۷۸ بسامد رخداد
در حکایت بوسعید و مست رخدادها بر دو گونه قابل بررسی هستند.
۱- رخدادهایی که یک بار روی داده و یک بار تکرار شده اند. حضور بوسعید و یاران در خانقاه. بیت (۱)
۲- رخدادهایی که یک بار روی داده است و بارها در حکایت نقل شده است. گریستن در ابیات (۲ ) و (۳). و نیز دستگیری کردن در ابیات (۶)، (۸ )، (۹) و (۱۲).
۴-۷۹ وجه روایی
۷-۷۹-۱ فاصله:
گفتار مستقیم:
مـست گـفتا ای حق تعالی یار تو نیـســت شـیــخـا دستگـیری کار تو
تو سـر خـود گـیر و رفـتی مردوار سـر فـرو رفــتــه مــرا بـا او گــــذار
گر ز هر کس دست گیری آمدی مـــور در صــدر امـیــری آمــــدی
دسـت گیری نیست کار تو، بـرو نیـــستــم من در شــمــار تــو ، برو
۴-۸۰ کانون روایی
کانون صفر و بازنمود ناهمگن. راوی دانای کل نامحدود. بیشتر از سایر شخصیتهای حکایت میداند. راوی در پایان حکایت خود را به مخاطب مینمایاند و با مخاطب سخن میگوید و توضیحاتی میدهد. و با روایت اول شخص حکایت پایان میپذیرد.
۴-۸۰ لحن یا آوا
۴-۸۰-۱ زمان روایت:
رخدادها در روایت به ترتیب زمانی و پرهیز از زمان پریشی روایت شده اند.
۴-۸۰-۲ مکان راوی:
راوی سوم شخص است و دانای کل نامحدود. در بیرون از روایت حضور دارد. و در میان روایت حضور ندارد اما در پایان حکایت من روای یا اول شخص وارد حکایت می شود و روایت را به پایان میبرد.
فصل پنجم
( نتیجه گیری و پیشنهادها)
۵- ۱نتیجه گیری
در ده حکایات کوتاه منطقالطیر که بررسی و تحلیل شده اند میتوان به نتایج زیر دست یافت:
عمل روایت:
نویسنده ملموس: فریدالدین عطار نیشابوری خواننده ملموس: من خواننده و تمام کسانی که توانایی خواندن و درک این حکایت دارند.
نویسنده انتزاعی : من مجرد فریدالدین عطار نیشابوری خواننده انتزاعی: من انتزاعی و تمام کسانی که این روایت را میخوانند.
راوی تخیلی: عاشق، باز و نمونههایی از این دست. مخاطب تخیلی : تو ( سالک و پرسنده سوال) و نمونه ای از این دست.
کنشگرها دو یا نهایت سه شخص محدود میشوند. در واقع کنشگر یا عاشق است، یا یکی از عارفان مشهور، یا مجنون، یا سالکی از سالکان رسیدن به درگاه سی مرغ.
زمان روایی در حکایت
نظم:حکایات منطقالطیر را به دو سته قابل تقسیم هستند. حکایاتی که ترتیب رخدادها بر اساس زمان تقویمی در جریان هستند و از پریشانی زمانی در آن پرهیز شده است. ۲- حکایاتی که زمان پریش از نوع پیشازمانی است؛ یعنی راوی حکایت را از زمان اکنون یا گذشته به زمان آینده میبرد و از وقایع آتی میگوید که هنگام وقوعشان فرا نرسیدهاست. مانند حکایت آمدن و لاف زنی باز در نزد مرغان
سرعت روایی: سرعت در حکایات کوتاه منطق الطیر در تناوب است. شتاب زمان در هر حکایت گاه تند می شود گاه کند و گاه شتاب زمان با روایت حکایت برابر است. در هر کدام از حکایتها منطقالطیر با تنوع شتاب روبرو هستیم. حکایتها با چکیدهای از وقایع و رخدادها آغاز میشوند و با سرعت بالایی وارد بدنه حکایت میشوند. در بدنه سرعت روایت در نوسان است. اما در پایان حکایتها با درنگ نویسنده به کندی و آرامی حکایت را به پایان میرساند. در قسمت پایانی علت درنگ توصیف و توصیههای اخلاقی و عرفانی است که از سوی راوی ارائه می شود. در حقیقت ابیات پایانی چون درنگی در حکایت-رویداد عمل میکنند، راوی حکایت را قطع میکند تا تفسیرهای تعلیمی خود را مطرح کند.
بسامد رخداد: انواع بسامدهای ذکر شده در حکایات منطقالطیر به کار گرفته شدهاست. مانند :۱- روایتهایی که در حکایت یک بار روی داده است و در روایت یک بار نقل شده. ۲- روایتهایی که یک بارروی داده شده است و چندین بار نقل شده اند.۳- روایتهایی که چندین بار روی دادهاست اما یک بار نقل شده. ۴- رخدادهایی که چندین بار روی داده است و چندین بار نیز در روایت نقل شده اند. در این میان بیشترین کاربرد از نوع دوم و سوم است و در جایگاه بعدی کمی نوع اول و چهارم قرار میگیرد. رخدادها معمولاً رخدادی درونی یا تحولی روحی است که به جهت اهمیت بارها در روایت تکرار می شود. گاهی رخداهایی که در روایت نقل مکرر دارند اخلاق پسندیدهای مانند: گریستن، شب زنده داری و … میباشد و گاه اخلاق مذموم است. در واقع عطار در تکرار و نقل این رخدادها به دنبال هشدار و ترغیب سالک است در وادیهای پیش رو. و در آن جا که منطقالطیر روایتش را با پرسشهایی که مستقیماً راوی را مخاطب قرار داده با دادن درس اخلاقی به آن پایان میدهد.
وجه روایت:
فاصله: سخنهای کنشگران در حکایتها بیشتر با بهره گرفتن از سخن مستقیم و سپس سخن غیر مستقیم به کارگرفته شدهاست. راوی گاه با بهره گرفتن از سخن مستقیم خواننده را به نزدیکترین نقطه به شخصیتها نزدیک می کند و گاه خواننده را از آنها دور می کند. اما باید توجه داشت که علت استفاده بیشتر از سخن مستقیم می تواند به خاطر این باشد که خواننده را در متن حکایت وارد کند و با این کار جذابیت حکایت بیشتر شود و خواننده درنگهای ایجاد شده را مطالعه کند و سختی و دشواری درنگها برایش ملایم گردد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کانون روایی(منظر یا چشم انداز): در تمام حکایتهای مورد بررسی در این پژوهش با کانون روایی(کانون صفر با بازنمود ناهمگن) سروده شده اند. راوی دانای کل است و در روایت نقشی را ایفا نمیکند.
لحن یا آوا
زمان روایت: حکایات بررسی شده در دو زمان روایت شده اند: ۱- هم زمان: مانند حکایت آمدن و لاف زنی باز در میان مرغان. ۲- حکایتهایی که وقایع و رخدادهای آن در زمانهای گذشته روی داده است و در زمان اکنون نویسنده به روایت می پردازد. که در این نوع راوی خود در ابتدای حکایت با آوردن افعال ماضی و ذکر زمانهای گذشته و مکانهای دور خوانندگان را آگاه می کند. مانند سایر حکایتها از حکایت ( ۲- ۱۰)
مکان راوی: راوی در حکایتهای بررسی در بیرون از حکایت قرار دارد، در واقع نویسنده حکایت، راوی حکایت است. و با کانون روایت سوم شخص نا محدود محدود بیان می شود. اما باید این به نکته اشاره کرد که در پایان حکایتها راوی فاصله ی بیرونی خود را کمتر می کند و بدون واسطه شخصیتهای حکایت سخنان خود را برای مخاطب بیان می کند معمولاً مضمون سخنان وی در این جایگاه بیان تعلیم و آموزههای عرفانی است.
۵-۲ پیشنهادها:
هر تحقیق و پژوهش در این زمینه، خونی دوباره به رگهای ادبیات کلاسیک تزریق کرده، و جانی دوباره به گامهای بیرمق این نوع ادبیات میبخشد. تا در نتیجه ادبیات کلاسیک، دوباره با گامهای استوار در شاهراه ادبیات گام بردارد.
با توجه به این که نظریه های گوناگونی در مورد داستان و ساختار آن وجود دارد، و این نظریه ها همیشه قابل انطباق با آثار دوره های مختلف میباشد، که میتوان این روش را در تحلیل آثار روایی ادبیات فارسی اعم از کلاسیک و معاصر، نظم و نثر به کار برد. بنابراین نگارنده پس از تحلیل ساختاری حکایتهای کوتاه منطقالطیر عطار بر اساس نظریه ژرار ژنت، می تواند این پیشنهاد را ارائه کند تا علاوه بر تحلیل ساختاری دیگر آثار این نویسنده بر اساس نطریه ژرار ژنت، داستانهایی از دیگر آثار وی از جمله: الهینامه، براساس نظریه ولادیمیر پراپ روسی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
منابع و مآخذ:
-
- آسابرگر، آرتور(۱۳۸۰) روایت در فرهنگ عامیانه، رسانه و زندگی روزمره، ترجمه محمد رضا لیراوی، تهران: کانون اندیشه اداره کل پژوهش های سیما
-
- احمدی، بابک.( ۱۳۷۰ ). ساختار و تأویل متن، جلد اول: نشانه شناسی و ساختارگرایی، تهران: مرکز ، چاپ دوم.
-
- احمدی، بابک ( ۱۳۸۲) از نشانه های تصویری تا متن ( به سوی نشانه شناسی ارتباط دیداری) ، تهران : مرکز.
-
- اخلاقی، اکبر .( ۱۳۷۶ ). تحلیل ساختاری منطق الطیر عطار، اصفهان: فردا، چاپ اول.
-
- اخوت، احمد ( ۱۳۷۱) دستور زبان داستان، نشر فردا، چاپ اول
-
- انوشه، حسن ( ۱۳۸۱ ) دانشنامه ادب فارسی، ج ۲ ، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم.
-
- ایبرمز، ام، اج و جفری گالت هرفم ( ۱۳۸۷) فرهنگ توصبفی اصطلاحات ادبی، ترجمه سعید سبزیان، تهران : رهنما.
- ایگلتون،تری (۱۳۸۶).پیش درآمدی برنظریهی ادبی. ترجمه عباس مخبر.تهران: مرکز، چاپ دوم.