ازجمله مواردی که سید قطب با کمک سیاق آیات به تأیید ویا ردّ روایات وارده پرداختهاست؛ روایات دربارۀ مکّی یا مدنی بودن آیات وسورههاست.
بطور مثال در مقدمۀ سورۀ مبارکۀ انعام مینویسد؛ در روایتی از ابن عباس و قتاده نقل شدهاست که: این سوره همۀ آن مکّی است، مگر دو آیۀ آنکه در مدینه نازل شدهاند. که عبارتند از آیۀ ۹۱ که درباره مالک پسر صیف، وکعب پسر اشرف، نازل شدهاست که دو نفر یهودیند… وآیۀ بعد آیۀ ۱۴۱ است که؛ دربارۀ ثابت پسر قیص شماس انصاری، نـازل شدهاست… ابن جریح و ماوردی گفتهاند: دربارۀ معاذ پسر جبل، نازل گردیدهاست.
بعد از اینکهاحتمال میدهد روایات، درباره آیۀ ۹۱ درست باشد؛ دربارۀ آیۀ ۱۴۱ نظردیگری ابراز داشته و آنرا باکمک سیاق آیات نمیپذیرد. ومیگوید: امّا، سیاق (روند ) سوره برداشت این را ندارد که آیۀ دوم مدنی گردد. زیرا سیاق سوره بدون این آیه، ما قبل این آیهاز ما بعد این آیهاز لحاظ معنی و عبارت میگسلد. سخن پیوسته به هم است و دربارۀ این است که خدا باغهائی را آفریدهاست که دارای درختان بالاروندهاز داربستها و پایهها و بر اشیاء اطراف خود پیچیدهانـد.
در ادامه نیز به یک دلیل دیگر نیز اشاره نموده وتأکید کردهاست که علاوه بر مورد فوق؛ در آیـۀ بعدی سخن از چهارپایانی است که بزرگ و باربرند، و با چهارپایانی هستندکه کوچک بوده و از پشم و موی ایشان گستردنی تهیّه میگردد.[۶۳۳]
همچنین دربارۀ شان نزول سورۀ نصر روایاتی را نقل میکند. ازجمله روایت امام احمد را انتخاب کرده که محمد پسرابوعدی….از مسروق روایت کردهاست که عایشه گفتهاست: پیغمبر خدا| در اواخر زندگی خود این فـرمودهاش را بسیار تکرار میکرد: سبحان الله وبحمده , أستغفر الله وأتوب إلیه. وهم چنین میفرمود:
پروردگارم به من اطّلاع دادهاست من نشانهای را در میان امّت خود خواهم دید، و به من دستور فـرمودهاست وقتیکه آن نشانه را دیدم به تسبیح و تقدیس او بپردازم و حمد و ثنای او را بگویم و از او طلب آمرزش کنم. او بسیار توبه پذیر است.
و ابن کثیر در تفسیر خود گفتهاست: منظور فتح مکه است و نیز از صحیح بخاری از عمر پسر سلمه
روایت کردهاست مبنی براینکه؛ وقتی که فتح مکه صورت پذیرفت هر قومیبه خدمت پیامبر|شتاب گرفت واسلام خود را اظهار داشت…. وسپس تأکید میکند این روایت با ظاهر نص این سوره سازگار وهماهنگ است و سپس روایتی را از این عباس نقل کرده و تأکید میکند که اتحاد واتفاق برقرار کردن میان آن روایت و میان روایتی که ما برگزیدیم مشکل نیست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
وسرانجام به روایتی که حافظ بیهقی از ابن عباس نقل کردهاست اشاره نموده؛ مبنی براینکه، وقتی این سوره نازل شد، پیامبر فاطمه ÷را فراخواند وفرمود درونم شیونم را سر دادهاست، فاطمه ÷گریست وسپس خندید، وگفت پیامبر| به من اطلاع داد که درونش شیونش را سر داده، ومن گریستم، پس فرمود صبر داشته باش تو نخستین کسی از خانوادۀ من هستی که به من ملحق میشوی، پس من خندیدم.
در پایان تأکید نمودهاست که؛ سیاق نخستین درستتر واستوارتر به نظر میرسد وبا ظاهر و نص قرآنی هماهنگی بیشتری دارد.[۶۳۴]
گاهی نیز باکمک سیاق آیات مضمون یک روایت را پذیرفته، وبه توجیه وتبیین آن میپردازد. ازجمله ذیل آیات ۳۳ و۳۴ آل عمران معتقد است که: برخی از روایات بیان میدارد که عمران از خـاندان ابراهیم است در این صورت ذکر خاندان عمران تخصیص چنین فرعی به خاطر مناسبت ویژهای است که عبارت از بیان داستان مریم ÷ و داستان عیسی × است… همچنین میبینیم که روند قرآنی ازخاندان ابراهیم، موسی و یعقوب ( اسرائیل) را ذکر نکردهاست، ولی خاندان عمران را نام بردهاست…. این بدان سبب استکه در اینجا روند گفتار درباره جدالی به پیش میرود که پیرامون عیسی پسر مریم و پیرامون ابراهیم در میگیرد ـ همانگونه که در درس بعدی میآید ـ لذا در آنجا مناسبتی برای ذکر موسی یا ذکر یعقوب در چنین مقامینبودهاست.[۶۳۵]
پذیرش یا عدم پذیرش اسباب النزول با کمک سیاق
یکی دیگر از موارد استفادۀ مفسران در تفسیر آیات، کمک گرفتن آنها از بحث سیاق آیات در بارۀ اسباب النزول آیات است، واین مسأله نیز از چشمان تیز بین مفسّر المیزان و فی ظلال القرآن دور نماندهاست.
علامۀ طباطبایی& گاهی با کمک سیاق آیات این گونه روایات را ردّ کرده است. بطور مثال درذیل آیۀ ۹۳ سورۀ مبارکۀ انعام مینویسد:
اینکه بعضى از مفسرین گفتهاند: جملۀ"{ أَوْ قالَ أُوحِی إِلَی وَ لَمْ یوحَ إِلَیهِ شَیء}[۶۳۶]در باره مسیلمه کذّاب نازل شده که ادعاى نبوت مىکرده، صحیح نیست و با سیاق سازگار نمىباشد، گر چه کلام مزبور با صرف نظر از سیاق اعم است. در ادامه استدلال میکند که: علاوه بر اینکه سورهانعام سورهاى است مکى، و مسیلمه کذاب ادعاى نبوتش بعد از هجرت رسول خدا| اتفاق افتاده، گو اینکهاین دستهاز مفسرین عقیده دارند کهایۀ مورد بحث از میان آیات این سوره در مدینه نازل شده، کهاین ادعا نیز صحیح نیست.[۶۳۷] وبدین ترتیب شان نزول آیه را مورد تأیید قرار نمیدهد.
گاهی اسباب النزولی را که در ذیل آیه مطرح میشود با کمک سیاق آیات تأیید میکند بطور مثال ذیل آیۀ ۱ سورۀ مبارکۀ احزاب مینویسد:
{یا أَیهَا النَّبِی اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً}[۶۳۸]
در این آیه رسول خدا| مامور شده به تقواى از خدا، و در آن زمینهچینى شده براى نهى بعدى، یعنى نهى از اطاعت کافرین و منافقین.در این سیاق، که سیاق نفى است، بین کفار و منافقین جمع شده، و هر دو را ذکر کرده، و از اطاعت هر دو نهى فرموده، از این معنا کشف مىشود که کفار از رسول خدا|چیزى مىخواستهاند که مورد رضاى خداى سبحان نبوده، منافقین هم که در صف مسلمانان بودند، کفار را تایید مىکردند، و از آن جناب بهاصرار مىخواستند که پیشنهاد کفار را بپذیرد، و… و نیز کشف مىشود که آن امر، امر مهمى بوده، که بیم آن مىرفته کهاسباب ظاهرى بر خلاف آن مساعدت نکند، و بر عکس، بر وفق آن کمک کند، مگر آنکه خدا بخواهد جلو آن اسباب را بگیرد،….
سپس این گونه نتیجه میگیرد که، با این بیان روایتى که در شان نزول آیه وارد شده تایید مىشود، چون در آن روایت آمده که عدهاى از رؤساى قریش، بعد از داستان جنگ احد به مدینهامدند، و از رسول خدا|امان خواستند، و درخواست کردند کهان جناب با ایشان و بتپرستى ایشان کارى نداشته باشد، ایشان هم با او و یکتاپرستىاش کارى نداشته باشند، این آیهها نازل شد که نباید دعوت ایشان را اجابت کنى، و رسول خدا|هم از اجابت خواستهانان خوددارى نمود. [۶۳۹]
گاهی نیز بین سیاق آیات و اسباب النزول واره منافاتی نمیبیند. از جمله در بحث روایتی، ذیل آیۀ ۱۶۳ سورۀ مبارکۀ اعراف روایتی را به در مورد نافرمانى قومى از اهل” ایله” در مورد تحریم صید ماهى در روز شنبه و مسخ شدنشان به صورت میمون به صورت مفصل نقل کردهاست وسپس این گونه نتیجه میگیرد که:
این روایت از جهت اینکه تعبیر به هلاکت دارد با آیه شریفه که تعبیر به مسخ دارد منافات ندارد، براى اینکه هلاکت شامل مسخ هم مىشود، علاوه بر اینکه، از اخبار بسیارى استفاده مىشود هر قومى که
مسخ شود بعد از مسخ جز چند روزى زنده نمىماند، به فاصله کمى هلاک مىشود.[۶۴۰]
گاهی نیز سیاق را براسباب النزول ترجیح میدهد. بطور مثال در ذیل آیۀ اول سورۀ مبارکۀ احزاب در بحث روایتی بعد از ذکر روایت شأن نزول میفرماید، البته روایات دیگری در شأن نزول آیه بودهاست که
چون از سیاق آیات بیگانه است از نقل آنها صرف نظر میکنیم.[۶۴۱]
سید قطب اگرچه خودش گاهی از این طریق به بررسی مکی یا مدنی بودن آیات وسور پرداخته اما معتقد است کهاین گونهاسباب النزول ها کاملا قابل اثبات نیست.[۶۴۲]
ایشان گاهی باکمک سیاق آیات وموضوعات مطروحه در آیات به ردّ اسباب النزول منقول میپردازد: از جمله در ذیل آیات ۳۲ ـ ۱ سورۀ مبارکۀ آل عمران ابتدا به روایاتی اشاره میکند که میگویند: آیههای نخستین این سوره تا هشتاد آیۀ آن به خاطر قدوم هیأتهای اعزامیمسیحیان نجران یمن و به تبع آن مناظرهایشان با پیامبر(ص) دربارۀ عیسی × نازل شدهاست و اینکه این روایات آمدن چنین هیأتی را در سال نهم هجری (عام الوفود) میدانند؛ سپس تأکید میکند که با توجه به موضوعی کهاین آیهها بهان پرداختهاند و نیز سیاقی که در چاره جویی آن داشتهاند هردو این نظریه را تاکید میکنند کهاین آیهها زودتر و در سالهای نخست هجری نازل شدهاند و اینکه نمیتواند مربوط به سال نهم هجری باشد. [۶۴۳]
گاهی با کمک اسباب النزول نظر خود را اعلام و نظرات مفسرین دیگر را ردّ نمودهاست. بطور مثال ذیل آیۀ:
{وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ } [۶۴۴]
بعد از مطرح کردن روایات مختلفی که در بارۀ خاموش و ساکت ماندن در هنگام قرآئت قرآن وارد شدهاین گونه نظر خود را مطرح نمودهاست که:
ما با توجّه بهاسباب نزول مذکور در روایتهائیکه در این باره نقل شدهاست، این آیه را مختصّ به نمازهای واجب و غــیرواجب نمیبینیم و در آنـها دلیلی بر اختصاص این آیه به نمازها نـمییابیم. آخر باید به عموم نصّ توجّه داشت، نه به خصوص سبب. متبادر به ذهن این استکه معنی آیۀ مذکورعامّ است و چیزی آن را خاصّ نمیکند. هر وقت قرآن خوانـده شـود، شایستۀ مقام قرآن، و بایستۀ مقام گویندۀ بزرگوار آن، یعنی یزدان سبحان، این است که مردمان ساکت بمانند و گوش فرا دهند. وقتیکه خداوند میفرماید: آیا مردمان گوش فرا نمیدهند و ساکت نمیمانند؟! گذشتهاز این، امیدوارکردن ایشان در پرتو سکوت بهاینکه مشمول مرحمت خدا شوند{لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ}.تا مشمول رحمت خدا شوید.[۶۴۵]
گاهی نیز با کمک سیاق آیات, به تأیید اسباب النزولی میپردازد که ذیل آیه نقل شدهاست.
بطور مثال ذیل آیات ۳۶ ـ۳۰ انفال بعد از نقل روایاتی کهاشاره به مکی بودن این دستهاز آیات نموده و تأکید بر اینکه در اسباب النزولی که ذکر شده انتقاد وارد است؛ روایتی را از ابن عباس، دربارۀ داستان طولانی شب زندهداری قریش و چنین نیرنگ و توطئهای که دیـدند، آورده که در پایان آن آمدهاست: (…. بدین هنگام یزدان به پیغمبر خود|اجازه فرمود از شهر مکّه بیرون رود، و پس از ورود به مدینهآیه۳۰ را بر او نازل کرد. سپس آنرا با سیاق آیات نیز تأیید میکند و مینویسد:
این روایت ابن عبّاس روایتی است که با سیاق قرآنی پیش از این آیات و بعد از این آیـات، سـازگار است. آنجاکه یزدان سبحان به پیغمبر|خود و به مؤمنان فضل و کرم خویش را یـادآوری میفرماید، بدانگاه کهایشان را به جهاد در راه خدا و پـاسخ به دعوت و فراخوانی او، و ایستادگی و پایداری در وقت لشکرکشی تشویق می کند….و کارهای دیگری که در این باره سوره بدان میپردازد، سخنی که میگوید این آیات همچون سایر سوره مدنی است، شایستهتر و دلپذیرتر می کند. [۶۴۶]
گاهی نیز به خاطر متعدد بودن و مختلف بودن اسباب النزول از انتخاب وتأیید آنها منصرف و به سیاق و متن آیات قرآنی برمیگردد. بطور مثال ذیل آیات ۱۱۰ـ ۸۳ سورۀ مبارکۀ کهف بعد از نقل روایات مختلف مینویسد:
روایت دیگری از ابن عباس درباره سبب نزول آیۀ روح بهطور خاص نقل گردیده است و عوفی آن را ذکر کرده است. بدین مضمونکه یهودیان به پیغمبر|گفتند: ما را از روح خبردار کن. چگونه روح که ساختار یزدان است عذاب میبیند! چیزی بر او نازل نگردیده بود، این بودکه پاسخی بدیشان نداد. جبرئیل به پیش او آمد وگفت
{ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبىِّ وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا}.[۶۴۷].
سپس تأکید میکند؛ به سبب تعدد روایات درباره اسباب نزول، ترجیح میدهیم در سایه نص یقینی قرآنی بمانیم.[۶۴۸]
گاهی نیز با کمک سیاق آیات و اسباب النزولی که مطرح شده و به ذکر آنها میپردازد: از آیاتی که مفهوم آنها مبهم میباشد، رفع ابهام میکند. بطور مثال، ذیل آیۀ؛ در ذیل آیۀ
{یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ… }[۶۴۹]
نیز ابتدا به محتوای این آیهاشاره نموده بدین صورت که:
بــرخی از مـردمان خـیلی از پـیعمبر|پـرسش میکردند درباره چیزهائی کـهامر یا نهی راجع بـدانها نازل نشده بـود. یـا دربـاره شـرح و بسط امـوری پافشاری میکردند که قران آنها را به صورت مختصر و مجمل بیان نمودهاست، وبعد از نقل روایات مختلف در زمینۀ تعدد وکثرت ومحتوای سوالات مطرح شده مینویسد.
با استناد به روایت مجاهد که از ابن عباس نقلکردهاست، و همچین تکیه بر سخن سعید پسر خبیر دربارهاسباب نزول آیه، چنین به نظر میرسدکهاز جمله چیزهائیکهاز آنـها پرسش مینمودند، مسائلی بودکه به دوره جاهلیت مربوط میگردید و در آن روزگار روی داده بود. هـر چند ما از سوال مشخصی درباره چیزیکه بودهاست یا انجام پذیرفتهاست، اطلاع دقیقی نداریم، امّا از سخن به میان آمدن از بحیره و شائبه و وصیله و حاس، در سیاق قرآنی، پـس از آیهایکهاز چنین پرسشهائی نهی میکند، برمیآید که این آیات با مسائل و قضایای دوره جاهلیت نیز ربط و پیوندی دارند…[۶۵۰]
فصل پایانی
نتایج وپیشنهادات
نتایج کلی