نیز ایشان میفرماید: «قَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع یَا رَبِّ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَکَ فَقَالَ حُبُ الْأَطْفَالِ فَإِنِّی فَطَرْتُهُمْ عَلَى تَوْحِیدِی فَإِنْ أَمَتُّهُمْ أَدْخَلْتُهُمْ بِرَحْمَتِی جَنَّتِی؛ موسی۷از خدا پرسید: خدایا برترین اعمال نزد تو کدام است؟ خداوند فرمود: دوست داشتن کودکان؛ زیرا من آنها را بر فطرت توحید خود آفریدم و اگر آنها را بمیرانم، همه آنها را به رحمت خود، به بهشت وارد میکنم».[۴۴۵]
برخی از آثاری که محبت کافی به کودک میتواند در بر داشته باشد، به شرح ذیل است:
۲-۶-۱-۱-۱-۱- رفع و ارضای نیاز طبیعی کودک: پاسخگویی به نیازهای عاطفی کودک، افزون بر آنکه او را از عوارض ناشی از ارضا نشدن آن مصون میدارد، او را در حالت اعتدال روحی- روانی قرار خواهد داد. اما اگر این نیاز کودک، ارضا نشود، مشکلات بسیاری را پدید خواهد آورد.[۴۴۶] به عقیده بسیاری از دانشمندان، اکثر تندخوییها، خشونتها، لجبازیها، زورگوییها، بدبینیها، اعتیادها، افسردگیها، گوشهگیریها، ناامیدیها و ناسازگاریهای افراد، معلول عقده حقارتی است که در اثر محرومیت از محبت به وجود آمده است.[۴۴۷]
لذا با محبت به کودک، میتوان از بسیاری از انحرافات جلوگیری کرد؛ زیرا کمبود محبت، یکی از عوامل بسیار قوی برای سوق دادن اطفال و نوجوانان به سوی بزهکاری است.[۴۴۸] روانشناسان و متخصصان اطفال که چندین هزار نمونه از جرایم را بررسی کردهاند، به این نتیجه رسیدهاند که برخی از کودکان به علت اینکه در محیط خانواده مورد بیمهری و بیاعتنایی پدر و مادر خود قرار گرفتهاند، در واکنش به این کمبود، شروع به سرقت یا آزار دیگران کردهاند.[۴۴۹]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۶-۱-۱-۱-۲- جلب اعتماد کودک به محبت کننده؛ برای تربیتپذیری، متربّی باید به مربی اعتماد داشته و از او حرف شنوی داشته باشد.[۴۵۰] این اعتماد و حرف شنوی، با محبت ایجاد میشود و طبیعی است که هر محبوبی، کلامش گوشکردنی است. امام علی۷در اینباره در وصیت به فرزندش میفرماید: «…وَ اعْلَمْ أَیْ بُنَیَّ أَنَّهُ مَنْ لَانَتْ کَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُه…؛ فرزندم، بدان کسی که سخنش نرم است، باید او را دوست داشت».[۴۵۱]
۲-۶-۱-۱-۱-۳- یادگیری شیوه محبت به دیگران؛ کودکی که در محیط گرم محبت، اظهار محبت را از پدر و مادر یاد میگیرد، خوش قلب، خیرخواه و انساندوست، بار میآید و در آینده در محبت به فرزندان خود و دیگران ناتوان نخواهد بود.[۴۵۲]
۲-۶-۱-۱-۱-۴- اعتماد به نفس؛ از دیگر آثار محبت به کودک و از عوامل موفقیت فرد در زندگی فردی و اجتماعی، اعتماد به نفس است؛ زیرا با محبت به کودک، او احساس ارزشمندی میکند. در مقابل اگر به او محبت نشود، گرچه در زندگی موفق هم باشد، احساس بیارزشی و خودکمبینی کرده و به خود و دیگران بی اعتماد خواهد شد.[۴۵۳]
با در نظر گرفتن مجموعه سیرهها و روایات معصومان:، چنین برداشت میشود که محبت به کودکان و فرزندان، سیره آنها بوده و این محبت، اختصاص به فرزندان معصوم آنها نیز نداشته است. چنانچه در روایتی به نقل از مالک آمده است: پیامبر اکرم۶به دیدار انصار میرفت و بر کودکان سلام میکرد و دست بر سر آنها میکشید و برای آنها دعا میکرد.[۴۵۴]
۲-۶-۱-۱-۲- شیوههای ابراز محبت به کودکان
یکی از نکات مهم در مسأله محبت به کودکان، این است که تنها به محبت درونی اکتفا نشود؛ زیرا محبت وقتی مؤثر و مفید خواهد بود که ابراز گردد و کودک از محبت به خود آگاه شود و گرنه اصل محبت داشتن، تنها برای محبت کننده میتواند مفید باشد نه برای محبت شده.
خداوند، خود در موضع تربیت، این شیوه را به کار بسته است. در قرآن کریم، نمونهای از اینگونه اظهار محبت را میتوان در جریان گفتگوی خدا با موسی۷در کوه طور و گذاردن تکلیف پیامبری بر عهده او مشاهده کرد: *(…وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِّنِّىِ…؛ …و من محبّتى از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان [علم] من، ساخته شوى (و پرورش یابى )…)* طه/۳۹
در این آیه، خداوند با موسی۷سخن میگوید و از اینکه او را در کودکی، غرق محبت خویش کرده بود پروردگار، آنچنان محبت و علاقه قلبى و جاذبه الهى در وجود موسى قرار داد که هر که به او مىنگریست، مجذوب او میشد.[۴۵۵] نکته قابل توجه، اینکه چون لسان آیه، لسان کمال عنایت و شفقت ولطف و انس است، سخن، با ضمیر متکلم وحده (القیتُ) اظهار شده است و این نهایت نزدیکی و صمیمیت را میرساند. نیز محبت را نکره آورده و فرموده” محبتى بر تو افکندم” تا به عظمت و فخامت و عجیب بودن آن اشاره کند. به راستی همین شیرینی و محبت لطف الهی است که موسی۷را بر انجام تکلیف توانا میکند.[۴۵۶]
ابراز محبت، نکتهای است که ائمه:نیز اصحاب خود را به آن سفارش کردهاند و روشهای متفاوتی را در ابراز محبت به کودکان و فرزندان خود به کار می بردهاند که در ذیل به پارهای از آنها اشاره میشود.
۲-۶-۱-۱-۲-۱- بیان محبت: علی۷به فرزندش حسن۷میفرماید: «وَجَدْتُکَ بَعْضِی بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی حَتَّى کَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی وَ کَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی فَکَتَبْتُ إِلَیْکَ کِتَابِی هَذَا مُسْتَظْهِراً بِه…؛ و تو را دیدم که پارهای از منی، بلکه دانستم که مرا همه جان و تنی، چنانکه اگر آسیبی به تو رسد به من رسیده و اگر مرگ بر سر وقتت آید، رشته زندگی مرا بریده. پس کار تو را چون کار خود شمردم و این اندرزها را به تو راندم تا تو را پشتیبانی باشد».[۴۵۷]
۲-۶-۱-۱-۲-۲- بوسیدن کودک: امام باقر۷از پدر خود و او نیز از امام حسین۷نقل میکند که فرمود: من و برادرم نزد جدم رسول خدا۶رفتیم. پیامبر۶، من را بر زانوی چپ و برادرم حسن را بر زانوی راست خویش نشاند. سپس ما را بوسید و فرمود: «پدرم به فدای دو فرزندی باد که امام هستند».[۴۵۸]
۲-۶-۱-۱-۲-۳- میوه نوبر را به کودکان دادن: ابوهریره میگوید: هر گاه برای پیامبر۶میوه نوبر میآوردند، میگفت: «خدایا به شهر ما میوه و به مدّ و صاع[۴۵۹] ما، برکت روزافزون ده». سپس این میوه نوبر را به کوچکترین کودکانی که نزد او حاضر بودند، میداد.[۴۶۰]
۲-۶-۱-۱-۲-۴- هدیه دادن به کودکان: امام صادق۷فرمود: «إِذَا سَافَرَ أَحَدُکُمْ فَقَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَلْیَأْتِ أَهْلَهُ بِمَا تَیَسَّرَ وَ لَوْ بِحَجَر؛ هرگاه مردی به سفر میرود، هنگامیکه نزد خانوادهاش برمیگردد، باید چیز تازه و مطبوعی برای آنها بیاورد؛ اگرچه چیز کم ارزشی همچون سنگی باشد».[۴۶۱]
۲-۶-۱-۱-۲-۵- بازی کردن با کودکان و سواری دادن به آنها: جابربن عبدالله میگوید: «دَخَلْتُ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع عَلَى ظَهْرِهِ وَ هُوَ یَجْثُو لَهُمَا وَ یَقُولُ نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُکُمَا وَ نِعْمَ الْعَدْلَانِ أَنْتُمَا؛بر پیامبر۶وارد شدم، در حالیکه حسن و حسین۷را بر پشت او سوار بودند و پیامبر۶، برای آنها زانو زده بود و میگفت: چه شتر خوبی دارید و چه سواران خوبی هستید».[۴۶۲]
۲-۶-۱-۱-۳- چگونگی بهکارگیری محبت در تربیت قرآنی کودکان
محبت، در دین اسلام، جایگاه والایی دارد تا آنجا که یکی از فروع شریعت مقدس اسلام، «تولّی» میباشد. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: *(مُّحمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلىَ الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ…؛ محمّد۶فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند…)* فتح/ ۲۹
البته نباید فراموش کرد که معیار مسلمان بودن، گفتن شهادتین است، نه سلیقه شخصی ما یا ظاهر افراد. بنابراین همه کسانیکه در جامعه اسلامی هستند، مسلمانند و باید با آنان مهربان بود. بالاتر از این، باید به این نکته توجه داشت که رابطه عاطفیای که بین خدا و بنده در اسلام وجود دارد، در ادیان دیگر کمتر مشاهده میشود. معرفی «اللّه »، به عنوان خدایی که با بندگانش ارتباط محبتآمیز دارد، از افتخارات دین اسلام است. مهربانی و عطوفت در سیره پیامبر اسلام۶و ائمه معصومین:از دیگر نکات بارزی است که میتواند در ارائه چهرهای زیبا از دین مؤثر باشد و به جذب هر چه بیشتر کودکان، نوجوانان و جوانان بینجامد.
بنابراین لازم است علاوه بر ارتباط مهرآمیز مربّی قرآن، در جهت تقویت ارتباط محبتآمیز کودکان با خدا و اولیای او همت گماشت. بر این اساس، در تربیت قرآنی کودکان، باید با درونی کردن محبت در دو زمینه «محبت به خدا» و «محبت به اولیای خدا»، به ارائه چهرهای زیبا و خوشایند از دین، اقدام نمود که در ذیل، به تبیین هر یک میپردازیم:
۲-۶-۱-۱-۳-۱- محبت به خدا: انسان دارای غرایز، احساسات و انگیزههای بسیاری است. اصیلترین این امیال فطری عبارتند از میل به ادراک، میل به قدرت، میل به عشق و پرستش.[۴۶۳]
به طور کلی برای محبّت از نظر شدت و ضعف، سه مرتبه میتوان قائل شد:[۴۶۴]
- مرتبه ضعیف که مقتضی نزدیک شدن به محبوب در وضعیت عادی است؛ ولی هیچ نوع فداکاری و از خودگذشتگی در آن وجود ندارد.
- مرتبه متوسط که افزون بر خواست نزدیک شدن، مقتضی فداکاری در راه اوست؛ تا حدّی که با منافع کلی و مصالح اساسی شخصی مزاحمت نداشته باشد.
- مرتبه شیفتگی و خودباختگی که از هیچ فداکاری در راه محبوب دریغ نمیورزد و کمال لذت خود را در تبعیت از او در اراده و صفات بلکه در فنای خود در راه او میداند. این همان عشق به خداست که از اهداف تربیت دینی در بُعد عاطفی شمرده میشود.
شهید مطهری هم درباره عشق میگوید: «وقتی محبت به حالتی برسد که زمام فکر و اراده انسان را بگیرد و بر عقل و اراده چیره گردد، این حالت را عشق مینامند و هر عشقی که به مرحله عشق واقعی برسد به مرحله پرستش میرسد[۴۶۵] که در این حالت، انسان میخواهد از وجود محدود خویش پرواز کرده و به حقیقتی پیوند یابد که در آن جا نقص و محدودیتی وجود ندارد».[۴۶۶]
راسل در زمینه تمایلات انسان میگوید: «میان انسان و جانوران دیگر تفاوتهای گوناگونی وجود دارد که پارهای عقلی است و پارهای عاطفی. یکی از تفاوتهای عاطفی مهم این است که تمایلات انسان بر خلاف جانوران، اساساً بی حدّ و حصر است و ارضای کامل آنها ممکن نیست».[۴۶۷]
این امیال با اینکه به امور گوناگونی تعلق میگیرند، سرانجام، همه آنها به هم میپیوندند و ارضای نهایی آنها در یک چیز خلاصه میشود و آن عبارت از ارتباط با سرچشمه بینهایت علم و جمال و کمال است.
سخن زیبای خداوند به حضرت داود۷، گویای اوج محبت پروردگار به بندگانش میباشد: « یَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِی أَنِّی حَبِیبُ مَنْ أَحَبَّنِی وَ جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِکْرِی وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِی وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِی وَ مُطِیعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِی مَا أَحَبَّنِی أَحَدٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ یَقِیناً مِنْ قَلْبِهِ إِلَّا قَبِلْتُهُ لِنَفْسِی وَ أَحْبَبْتُهُ حُبّاً لَا یَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِی،[۴۶۸] مَنْ طَلَبَنِی بِالْحَقِّ وَجَدَنِی وَ مَنْ طَلَبَ غَیْرِی لَمْ یَجِدْنِی؛ من طلبنى بالحق وجدنى، و من طلب غیرى لم یجدنى؛ ای داود! به بندگانم بگو که من دوست کسی هستم که مرا دوست داشته باشد و همنشین کسی هستم که همنشین من باشد و مونس کسی هستم که با یاد من مأنوس باشد و همراه کسی هستم که همراه من باشد و کسی را انتخاب میکنم که مرا انتخاب کرده است و مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند و اگر بدانم کسی قلباً مرا دوست میدارد، آنچنان دوستش میدارم که هیچیک از بندگانم را دوست نداشتهام، و کسىکه حقیقتاً در جستجوى من باشد، مرا خواهد یافت و کسىکه در پى غیر من باشد، هرگز مرا نخواهد یافت».[۴۶۹]
بنابراین باید خداوند را به گونهای معرفی کرد که کودک، خود به خود به این مطلب پی ببرد که گمشده او، همان خداست.[۴۷۰] جهت تحقق این هدف، به صفات مربوط به جمال و کمال خداوند اشاره میکنیم که سبب شناخت عمیق کودک به خداوند و جلب محبت او میشود:
۲-۶-۱-۱-۳-۱-۱- تأکید بر معرفی صفات خدا (بخصوص لطف و رحمت واسعه الهی):
در متون اسلامی بر معرفی صفات خدا بسیار تأکید شده است؛ در قرآن، خداوند از راه صفات به مردم معرفی شده است. در آیات متعددی خداوند با صفات سمیع، علیم[۴۷۱]، ذوفضل[۴۷۲]، حیّ، قیوم، عظیم[۴۷۳]، غنیّ، حمید[۴۷۴]، رؤف، رحیم[۴۷۵] و … توصیف شده است. شناساندن صفات خدا، یکی از روشهای کارآمد در رشد و ارتقای معرفت و اعتقاد به خدا است. در این روش، مربّی به جای متمرکز شدن بر ترسیم تصویری از ماهیت خداوند متعال، سعی میکند صفات جلال و جمال خداوند متعال را برای متربّی به تصویر بکشد.
مزایای روش معرفی صفات خدا
همانطور که بیان شد بهکارگیری این روش، نقش بسزایی در ترسیم تصویری محبتآمیز از خداوند در ذهن کودکان دارد که در ذیل به برخی مزایای آن اشاره میشود:[۴۷۶]
- مفاهیم به کار گرفته شده، واضح، روشن و برای اکثر مردم بخصوص کودکان، به آسانی قابل فهم است. مهربانی، شفقت، بخشش و … مفاهیمی هستند که همه، پیوسته با آن سروکار دارند و به همین سبب، درک آنها، به ویژه اگر همراه با ارائه مصداق باشد- مانند سیره معصومان:- آسان است.
- در این روش، در ذهن کودک، تصورات نادرستی نسبت به خداوند ایجاد نمیگردد. به همین سبب در روایات، در هر موردی که احتمال پیدایش تصور نادرست در مخاطب بوده است، به صراحت، آن را متذکر شدهاند.[۴۷۷]
- این روش، علاقه و محبت به خدا را در کودکان ایجاد میکند؛ زیرا انسان فطرتاً و از عمق وجود خود، کسی را که جامع صفات نیکو و زیبا باشد دوست دارد و از هر که صفات ناپسند دارد بیزار است. از اینرو انسان وقتی خود را با خدایی مواجه میبیند که «در عین قدرت، بخشنده و آمرزنده است؛ در حال غضب، بسیار بردبار است؛ آفریننده آفرینندهها است؛ با عزتش، عزیزان را مقهور کرده؛ بزرگان، در مقابل بزرگیش متواضعند؛ هر گاه او را بخوانیم جوابمان میدهد؛ زشتکاریهایمان را میپوشاند؛ درِ خانه اش هیچگاه بسته نمیشود؛ گدایی از درگاهش رانده نمیشود؛ آرزومندی از درگاهش ناامید نمیگردد؛ مأمن خائفان است، نجاتدهنده صالحان، بالابرنده مستضعفان، خوار کننده مستکبران، در هم شکننده زورگویان و جباران، نابود کننده ستمگران، فریادرس دادخواهان است و …»[۴۷۸] خود به خود علاقه و محبت به خدا را در خود احساس میکند.
- آشنایی متربّی با صفات خدا، موجب میشود، وظیفه خود را در مقابل خدا تشخیص دهد و بداند چه کارهایی موجب غضب اوست و این امر در جهت دادن به اعمال و رفتار او بسیار مؤثر است.
قرآن کریم بیان میکند که انسان، شایستگی آن را دارد که دلبسته حضرت حق شود: *(وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ…؛ بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مىکنند و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است…)* بقره/ ۱۶۵.
اساساً عشق حقیقى، همیشه متوجه نوعى از کمال است، انسان هرگز عاشق عدم و کمبودها نمىشود، بلکه همواره دنبال هستى و کمال مىگردد و به همین دلیل آن کس که هستى و کمالش از همه برتر است، از همه کس به عشق ورزیدن سزاوارتر مىباشد. کوتاه سخن اینکه همانطور که آیه فوق مىگوید، عشق و علاقه افراد باایمان نسبت به خدا از عشق و علاقه بتپرستان به معبودهاى پنداریشان ریشهدارتر و عمیقتر و شدیدتر است؛ چرا که عشق مؤمنان از عقل و علم و معرفت سرچشمه مىگیرد، اما عشق کافران از جهل و خرافه و خیال![۴۷۹]
در سیره معصومان:نیز در مورد محبت خدا نسبت به انسانها مطالبی ذکر گردیده است. برای نمونه نقل شده که: مردی لانه پرندهای را که در آن جوجه وجود داشت، میآورد و پدر و مادر جوجهها نیز به دنبال او پرواز میکردند و بر دستان او فرود میآمدند. پیامبر۶رو به یارانش کرد و فرمود: «از رفتار این دو پرنده نسبت به جوجهشان تعجب میکنید؟! قسم به آنکه مرا به حق مبعوث کرده است، خداوند به بندگان خود مهربانتر است تا این دو پرنده نسبت به جوجهشان».[۴۸۰]
۲-۶-۱-۱-۳-۱-۲- منعم بودن خداوند و روش یادآوری نعمتهای الهی
یکی از راههای متوجه ساختن همگان ـ بخصوص کودکان ـ به سوی خداوند، یادآوری نعمتهای الهی است چنانچه خداوند بهطور صریح به حضرت موسی۷وحی کرد: «أَحْبِبْنِی وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی قَالَ مُوسَى یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَی مِنْکَ فَکَیْفَ لِی بِقُلُوبِ الْعِبَادِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ فَذَکِّرْهُمْ نِعْمَتِی وَ آلَائِی فَإِنَّهُمْ لَا یَذْکُرُونَ مِنِّی إِلَّا خَیْراً؛ ای موسی مرا دوست بدار و مرا محبوب بندگانم قرار بده! موسی گفت: خدایا! تو میدانی که من هیچکس را مانند تو دوست ندارم، امّا بندگانت را چگونه به این کار ترغیب کنم؟ خداوند فرمود: نعمت هایم را به آنان گوشزد کن که آنان در این صورت جز به نیکی از من یاد نمیکنند»[۴۸۱].
روشن است که خداوند متعال، نعمتهای مادی و معنوی فراوانی برای بشر آفریده است. به عبارتی، خداوند، انسان را سرشار از نعمتهای خویش نموده و همه نوع نعمت در اختیار او قرار داده است. در قرآن، نعمتهای الهی بر دو گونهاند: نعمتهای ظاهری و نعمتهای باطنی؛ چنانکه خداوند در قرآن کریم می فرماید: *(…وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَ بَاطِنَهً…؛ و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است.)* لقمان /۲۰
در اینکه منظور از نعمتهای «ظاهر» و «باطن» در آیه چیست، مفسّران بسیار سخن گفتهاند. در احادیثی که از پیامبر مکّرم اسلام۶و ائمه اطهار:نقل شده است، نعمت ظاهری را رزق و آفرینش نیکو و توحید و نبوت و اسلام و نعمت باطنی را ولایت و مودت اهل بیت پیامبر۶دانستهاند.[۴۸۲] از سوی دیگر، قرآن کریم در آیاتی چند، به یادآوری نعمتهای الهی سفارش نموده است. برای مثال، میفرماید: *(یَأَیهَُّا النَّاسُ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکمُْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُون؛ ای مردم به یاد آورید نعمتهای خدا را بر شما؛ آیا آفرینندهای جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست؛ با این حال چگونه به سوی باطل منحرف میشوید؟)* فاطر/ ۳
بنابراین یکی از روشهای تربیتی پیامبران الهی، یادآوری نعمتهای الهی میباشد تا به این وسیله، گرایش انسانها را به سوی صاحب نعمت برانگیزند و سپاسگزاری از نعمتدهنده را که از گرایشهای ریشهدار و فطری انسان است، در آنان بیدار سازند. چنانکه حضرت امیرالمؤمنین علی۷در این باره میفرماید: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ…؛ پس خداوند رسولانش را بر انگیخت، و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به یادشان آرند …»[۴۸۳]
علاوه بر این، باید تصویری که از خداوند در ذهن کودکان شکل میگیرد، خدایی غنی و بزرگی باشد که نه تنها توانایی برآوردن همه خواستههای بشر را دارد بلکه بسیاری از نعمتهایی که به انسان میدهد، پیش از این بوده که انسان، نیازش را بیان کند. امام علی۷در خطبه اشباح در وصف خداوند میفرماید: «مَا لَا تُنْفِدُهُ مَطَالِبُ الْأَنَامِ لِأَنَّهُ الْجَوَادُ الَّذِی لَا یَغِیضُهُ سُؤَالُ السَّائِلِینَ وَ لَا [یُبَخِّلُهُ] یُبْخِلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین؛ در نزد او، آنقدر از نعمتها وجود دارد که هر چه انسانها درخواست کنند تمامی نمیپذیرد؛ چون او بخشندهای است که درخواست نیازمندان، چشمه وجود او را نمیخشکاند و اصرار و درخواستهای پیاپی، او را به بخل ورزیدن نمیکشاند».[۴۸۴]
مرحوم نراقی در بیان طریق تحصیل محبت خدا و تقویت آن از این راه میگوید: «یکی از راههای تحصیل محبت خدا و تقویت آن، دوام فکر و ذکر به یاد خدا و تفکر در شگفتیهای آفرینش و … و آنچه از نعمتهای غیر متناهی در دنیا و آخرت مهیّا نموده است، میباشد».[۴۸۵]
سخن ژان ژاک روسو نیز از تأثیر یادآوری نعمتها در تحریک احساسات انسان و تحصیل محبت خدا نشان دارد. وی در کتاب امیل میگوید: «از مشاهده نعمتهای بیکران و الطاف بی پایان او[ احساس] رقّت به من دست میدهد. بخششهای او را از دل و جان شکر میگویم».[۴۸۶]
از اینرو، در دوره دبستان با توجه به تمایلات فطری و گرایشهای ذاتی پاک و دست نخورده کودکان، بهتر میتوان از روش یادآوری نعمتهای الهی در آموزش و تعمیق بینش الهی آنان استفاده کرد. یادآوری نعمتهای خداوند، میتواند به تقویت و تعمیق شناخت کودک در مسأله خداشناسی کمک کند تا بتواند ولی نعمت خود را بشناسد و وظایف خود را از قبیل شکرگزاری و ایمان به او، ایفا کند. با یادآوری نعمتهای الهی، میتوان ذهن کودک را به خدای مهربان متوجه کرد و میل و گرایش او را نسبت به خدایی که همه چیز را آفریده و به همه کمک میکند، جلب نمود. بر این اساس، در تدریس و آموزش خداشناسی و معاد به کودکان، باید بیشتر بر محبت و عشق الهی به همه انسانها و به ویژه نیکوکاران و دادن پاداش و نعمتهای بهشتی به آنان در روز قیامت تأکید کرد و آنان را نسبت به خدا و رحمت او امیدوار و علاقهمند ساخت و از بیان عذاب و رنج دوزخ، که زندگی پس از مرگ را به گونهای وحشتناک و دهشتانگیز ترسیم نماید، خودداری کرد.