از جمله این موارد که مربوط به ویژگی های زنان می باشد می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف) وجود استعداد سرشار زنان ایرانی
ب) تمایل و علاقه مندی بانوان ایرانی جهت مشارکت در فعالیتهای اجتماعی
ج) وجود نظر مساعد مسئولان مبنی بر گسترش میزان مشارکت زنان
د) امکان دستیابی به مسئولیت های مهم مملکتی توسط بانوان
به طور کلی، مشارکت و برنامه ریزی برای رفع تدریجی موانع و محدودیت ها با شناخت دقیق مسائل زنان در ابعاد منطقه ای و ملی می توان در رشد و توسعه مشارکت تاثیر بسزایی داشته باشد (زنجانی، ۱۳۸۱: ۲۰-۱۸ به نقل از ارسی و همکارش).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
یکی از حوزه های مورد توجه فمنیستها، آثار توسعه اقتصادی و اجتماعی بر زندگی زنان بوده است. به نظر تیانو، سه دیدگاه در این زمینه با هم رقابت می کنند. در نظریه « ادغام[۱۱]» گفته می شود توسعه، با درگیر کردن هر چه بیشتر زنان در اقتصاد و زندگی عمومی، به رهایی زنان و برابری جنسی می انجامد. در نظریه « حاشیه ای شدن[۱۲]» گفته می شود توسعه سرمایه داری، زنان را بیش از پیش از ایفای نقش های تولیدی باز می دارد و به قلمرو خصوصی و خانه محدود می کند. در این توسعه، زنان کنترل خود را بر منابع مادی از دست می دهند و از نظر مالی به مردان وابسته می شوند. در نظریه « بهره کشی[۱۳]» نیز گفته می شود نوسازی به پیدایش نوعی نیروی کار ارزان زنانه منجر می شود. زنان در بخش تولید صنعتی نقش مهم تری پیدا می کنند، اما از آنجا که نیروی کار درجه دوم محسوب می شوند، در معرض بهره کشی قرار می گیرند(کتابی و همکاران،۱۳۸۲: ۹-۱۰).
به عبارتی دیگر توانمندسازی در نظریات فمنیست های لیبرال یعنی اینکه زنان موقعیت پایین تری نسبت به مردان به لحاظ فرصتهای اجتماعی دارند، فقدان سرمایه های اجتماعی نظیر پایین بودن سطح آموزش و پرورش، محدودیت های خانوادگی، عدم مالکیت قانونی، عدم تناسب جهت اشتغال و نگاه های قالبی جامعه به زنان از جمله تبعیض های اجتماعی- فرهنگی است (مقدس جعفری و همکاران، ۱۳۸۵: ۳).فمنیستهای مارکسیست نیز به ستمگری های اجتماعی علیه زنان صحه می گذارند و معتقدند مالکیت مردانه همواره منجر به تابعیت زنانه شده است. در این تئوری طبقه ی اقتصادی بیش از جنسیت میتواند ایجاد نابرابری کند. عدم استقلال مالی موجب ظلم علیه زنان می شود. بر طبق نظریه ی فمنیستهای مارکسیست بهره مند بودن از وضعیت مالی مناسب جدا از جنسیت می تواند نقش یک عنصر موثر را جهت ارتقای توانایی های بالقوه داشته باشد(ریتزر،۱۳۸۲: ۴۷۷).
فمنیستهای اصلاح گرا نیز بر ایجاد فرصت های برابر تأکید می کنند. به اعتقاد این گروه از فمنیستها مشغولیت زنان به اموری چون خانه داری، بچه داری مانع از مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنان می شود تغییر چنین نگرشهایی توانمندسازی را تسهیل و تسریع می کند (سارجنت، ۱۳۸۵: ۴ به نقل از مقدس جعفری و همکاران).
فمینیسم اگزیستانسیالیسم: اگزیستانسیالیسم نظریه ای فلسفی است که افراد را آزاد و مسئول می داند که تا از فراز نقش های اجتماعی خود فراتر روند و رشد خود را تعیین کنند. فمنیسم اگزیستانسیالیسم از گرایش های فمنیستی معاصر است که مبتنی بر تفسیر سیمون دوبوار و سارتر از رابطه زن و مرد است این گرایش به دنبال ارائه تبیینی اگزیستانسیالیستی و از منظری فمنیستی در باب موقعیت زنان است و با اظهار ناخرسندی از تبیین های مرسوم زیست شناختی، روان شناختی و اقتصادی در باب ستمدیدگی زنان با تکیه بر بینش فلسفی اگزیستانسیالیسم، تبیینی زیستی فرهنگی ارئه می کند که پایه آن را موجودیت زن تشکیل می دهد. ویژگی بارز این گرایش فمنیستی این است که به تقسیماتجنسیتی رایج در جامعه توجه کرده و چنین تقسیماتی را سیاسی می پندارد نه طبیعی و خواستار تغییر مناسبات نابرابر میان زنان و مردان است. سیمون دوبوار بر آن است که این طبیعت نیست که باعث محدودیت های نقش های زنان می شود بلکه این نقش ها زائیده مجموعه ای از پیش داوری ها، سنت ها و قوانین کهنی هستند که خود زنان نیز کم و بیش در پیدایش آن شریکند(دوبوار،۱۳۸۰: ۳۴۰).
۳-۱-۲- جامعه پذیری جنسیتی:
جامعه پذیری فرآیندی است که افراد نگرش ها، ارزشها و رفتارهای مناسبی را به عنوان عضوی از یک فرهنگ درونی می کنند. در این باره می توان نقشهای جنسیتی را به عنوان رفتارهای مورد انتظار، نگرشها و وظایفی که یک جامعه به هر جنس نسبت می دهد، تعریف کرد. به دلیل رفتار متفاوت اطرافیان(خانواده، فرهنگ جامعه، نهادهای جامعه) است که تصور شده زنان ضعیف و مردان قوی هستند. اصولا جامعه شناسان عوامل جامعه پذیری را به چند بخش عمده تقسیم می کنند: خانواده، مدارس، رسانه ها و گروه های مرجع و همالان. این عوامل معمولا از زنان تصویری مطیع، منفعل، عاطفی، وابسته و از مردان تصویری مستقل، استوار، شایسته، توانا و مصمم ترسیم کرده اند. زنانی که در خانواده ی پدری مطیع و فرمان بردار بوده اند، در خانواده های شوهر نیز مطیع اند. لذا جامعه پذیری عاملی است که نگرش افراد را درباره ی رفتارهای جنسیتی تحت تأثیر قرار می دهد. بخشی از قدرت تصمیم گیری در خانواده به کارکرد نقشهای سنتی جنس مذکر و مونث بر می گردد. ولی در شرایط کنونی پایگاه مطیع بودن با ورود زنان به عرصه ی کار و اشتغال در حال تغییر است (اعزازی،۸۹:۱۳۸۸).
جامعه پذیری فرآیندی است که افراد یک جامعه از هنگام تولد تا مرگ از آن جدا نیستند و به شیوه های گوناگون از آن تاثیر می پذیرند این فرایند، ارزشها و هنجارهای فرهنگی جامعه را در قالب الگوهای رفتاری هنجارمند به افراد منتقل می کنند.از دیدگاه جامعه شناسان، در همه ی فرهنگها خانواده سازه ی بنیادین جامعه پذیری در دوران کودکی است اما با افزایش سن، با عوامل دیگر همچون نهادهای دینی، گروه همالان و دوستان و رسانه های گروهی نقشی مهم در جامعه پذیری افراد می یابند. برای مثال فمنیستهای لیبرال تبیین نابرابری های جنسی را در ایستارهای اجتماعی و فرهنگی جست و جو می کنند (گیدنز، ۱۳۸۹:۱۶۷-۱۶۵). در این شیوه مردان و زنان به شیوه ی یکسان جامعه پذیر نمی شوند از این رو اصطلاح جامعه پذیری جنسیتی را به کار می گیرند(همان). در اینجا نظریه های فمینستی با جامعه پذیری جنسیتی شباهت دارد فمنیستها هم معتقدند که ریشه ی نابرابری را باید در شرایط اجتماعی جستجو کرد نه در تفاوتهای زیستی و بیولوژیکی.
۴-۱-۲- نظریه حمایت اجتماعی
کاپلان[۱۴] معتقد است، حمایت اجتماعی به زنان کمک می کند تا بتوانند بر استرسهای روانی خود غلبه کرده و از مشکلات خویش بکاهند. به نظر وی حمایت اجتماعی یکی از مهمترین فاکتورهای سلامتی روانی و جسمانی است و زنان دارای حمایت اجتماعی توانایی کنترل فشارهای شدید بر زندگی را دارند و دارای زندگی سالم تر، شادابتر و مطلوبتری هستند، چرا که در زندگی از یک فاکتور مهم بهره می برند که نقشی غیرقابل انکار در غلبه بر مشکلات زندگی دارد. حمایت اجتماعی می تواند در کاهش آشفتگیهای روانی و پریشانی فردی موثر واقع افتد و همچنین در سامان بخشیدن تعاملات روزمره افراد، کارکردی مطلوب داشته باشد (به نقل از خدمتگذار خوشدل،۶۱:۱۳۷۹).
کسل[۱۵] نیز، یکی دیگر از پیشگامان ایده حمایت اجتماعی می باشد که معتقد به بسیج حمایت اجتماعی به عنوان یک دستورالعمل برای مداخله در زندگی و کاهش استرس های محیطی و خانوادگی، علی الخصوص زنان سرپرست خانوار بوده و در مورد حمایت اجتماعی تاکید عمده وی، بر روی بازخوردهای اجتماعی می باشد. منظور از بازخورد اجتماعی، کنش متقابل و ارتباطات گوناگون فرد با افراد و سازمان های گوناگون می باشد که در واقع برای فرد نوعی خدمات اجتماعی ارائه می دهد. برای مثال، خانواده، خویشاوندان، دوستان و همکاران و همچنین حمایت های اجتماعی رسمی میتواند در مقابله با مشکلات خانوادگی نظیر طلاق، خشونت، بیکاری، داغدیدگی موثر باشد و نبود حمایت های اجتماعی یا کاهش آن، زمینه را برای بروز چنین مشکلاتی آماده سازد. افراد زمانی که حمایت اجتماعی را دریافت می کنند، این قدرت را به دست می آورند که در مقابله با ناسازگاری ها و مشکلات صبورتر بوده و با تکیه بر قدرت اعتماد و عزت نفس خویش، آن آرامش و اطمینان خاطر لازم را برای فائق آمدن بر شرایط دشوار زندگی از جمله همسرآزاری به دست آورند (همان).
کوب[۱۶] نیز معتقد است از آنجایی که حمایت اجتماعی می تواند فرد را در مواقع بحرانی زندگی نظیر اختلافات، تعارضات و خشونت های خانگی از خطرها مصون نگه دارد و از انواع بی نظمی های روحی و جسمانی، از طریق آسان تر کردن شرایط انطباق فرد با مسائل و محیط اطراف جلوگیری کند، لذا لازم است که فرایند حمایت اجتماعی گسترده تر گردد (به نقل از خدمتگذار خوشدل، ۱۳۷۹ : ۳۳).
آنچه که می توان از این نظریه ها استنباط نمود و به عنوان یکی از عوامل اصلی مؤثر بر توانمندسازی زنان در نظر داشت بحث حمایت اجتماعی است. و می توان در بسترهایی چون ایجاد موسساتی در جهت حمایت اقتصادی، عاطفی و روانی از زنان سرپرست خانوار و همچنین با گسترش حمایت های بیمه ای و تامین اجتماعی یا موسساتی نظیر کمیته امداد در جهت توانمندسازی حرکت نمود.
۵-۱-۲- نظریات مرتبط با تحصیلات و اشتغال
مطالعات تئوریک و عملی زیادی بر تحصیل و اشتغال، به عنوان عوامل مهم برای تحقق کنترل زنان بر زندگیشان، تأکید می کنند. داشتن دانش، قدرت است و نداشتن آن فقر و تهیدستی است؛ لذا دانش عامل اصلی رهایی زنان از قید فقر است.بر اساس بسیاری از تحقیقات، داشتن تحصیلات و ایجاد ظرفیت از وجوه کلیدی فرایند توانمندسازی می باشند.زنانی که تحصیلکرده هستند و خارج از منزل اشتغال دارند، در تصمیم گیریها، نقش بیشتری ایفا می کنند.تحصیلات رسمی به منظور ایجاد مهارتها و تواناییهایی که افراد برای احساس شایستگی نیاز دارند، ضرورری و به عبارت دیگر برای ارتقاء توانمندی روانشناختی، حیاتی است (اسپریتزر[۱۷]، به نقل از قلی پور و همکاران، ۱۳۸۷: ۱۱۸).
احتمال اینکه زنان تحصیلکرده، حمایت مورد نیاز برای إعمال مؤثر قدرت و خودکنترلی داشته باشند، بیشتر است. تحصیلات می تواند از احساس فقر روانی پیشگیری کند، مشروط بر اینکه زنان آن را ضامن تأمین حمایت مورد نیاز برای زندگی مدرن، بپندارند.قدرت مذاکره زنان در خانواده با کسب درآمد افزایش می یابد. از طرف دیگر بر اساس ادبیات جنسیتی، احتمال توانمندشدن زنانی که اختیار درآمدشان را دارند، بیشتر است. تحصیلات و اشتغال و درآمدزایی، استقلال اقتصادی زنان را افزایش می دهند؛ لذا یکی از ابزارهای مؤثر تحقق توانمندسازی زنان هستند (اسپریتزر،۱۱۹). علاوه بر تحصیلات و اشتغال که به عنوان منابع ارزشمند در تئوری مکتب مبادله تلقی می شوند، داشتن درآمد و داشتن حق قانونی مالکیت بر قدرت تصمیم گیری زنان و توانمند شدن زنان تاثیر می گذارد (ریتزر، ۱۳۸۷: ۴۳۵).
۲-۲-پیشینه تجربی
در سال ۱۳۸۰ کتابی با عنوان مجموعه مقالات همایش توانمندسازی به چاپ رسیده است. هدف همایش، شناسایی عناصری بوده است که موجب توانمندسازی زنان می گردد. از جمله این عناصر عبارتند از: حذف خشونت علیه زنان؛ تأثیر رسانه ها وکتب درسی؛ نحوه جامعه پذیری فرزندان؛بررسی قوانین حقوقی؛ نقش فرهنگ. در پیمایش های کمی انجام شده نیز مهمترین عناصر توانمندسازی زنان، افزایش تحصیلات، دسترسی به منابع مالی، بهبود وضعیت سلامت، برخورداری از حق قانونی، رفع تبعیض در بازارهای کار ذکر شده است. در برابر خشونت خانوادگی نیز محققین به شکستن سکوت و امکان شکایت قانونی، آموزش در خصوص نحوه کنارآمدن وحل مسأله، مشارکت نهادهای اجتماعی برای توانمندسازی زنان اشاره کرده اند (صادقی و همکاران،۱۳۹۰: ۷۴).
مقاله ای تحت عنوان« توانمندسازی زنان سرپرست خانواده از طریق مشاوره گروهی، آگاه سازی و کارآفرینی» در سال ۱۳۸۴ توسط شهناز طباطبایی و همکاران به چاپ رسیده است. در این پژوهش به بررسی اثرات آموزش های آگاه سازی (فردی و شغلی)، کارآفرینی و مشارکت گروهی بر عزت نفس و گرایش های کارآفرینی زنان سرپرست خانواده شهر تهران پرداخته شده است. نمونه مورد پژوهش، ۱۹۳ نفر از زنان ۵۸- ۱۸ ساله بودند که از مجتمع های واقع در دو منطقه شرق و غرب بهزیستی شهرستان تهران، کمیته امداد امام خمینی(ره) در منطقه شرق و یک سازمان غیردولتی تحت عنوان کانون مهر در منطقه غرب تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. مشاوره گروهی، هفته ای دو جلسه برای هریک از گروه های نمونه انجام شد. چهار گروه نمونه هر یک به مدت ۷۰ ساعت و جمعا ۲۸۰ ساعت تحت آموزش های آگاه سازی و کارآفرینی، قرار گرفتند. یک هفته بعد از آخرین جلسه آموزش آگاه سازی (فردی و شغلی) و کارآفرینی، پس آزمون برای هر چهار گروه اجرا شد. ابزار استفاده در پژوهش، پرسشنامه اطلاعات فردی و شغلی، پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت و پرسشنامه ارزیابی کارآفرینی بود. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که برنامه مشاوره گروهی بر عزت نفس زنان سرپرست خانوار (بی سرپرست و بدسرپرست) تأثیر دارد. همچنین برنامه های آموزشی آگاه سازی (شغلی) و کارآفرینی بر عزت نفس گرایش های کارآفرینی زنان سرپرست خانواده مؤثر است.
«شناسایی عوامل مؤثر بر توانمندسازی زنان جهت مشارکت در توسعه اجتماعی (مطالعه ی موردی استان لرستان)» عنوان مقاله ای است که توسط ایرج ساعی ارسی و همکاران نوشته شده است. این مقاله درصدد شناسایی عوامل مؤثر بر توانمندسازی زنان در استان لرستان بوده است. جهت دستیابی به این هدف تعداد ۳۸۴نفر از زنان استان لرستان به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. در این راستا نقش چند عامل اساسی از جمله عوامل فردی و ویژگیهای شخصی زنان، عوامل اجتماعی-فرهنگی، عوامل سیاسی اداری، عوامل اقتصادی، عوامل فن آوری و عوامل رقابتی بر توانمندسازی زنان مورد مطالعه قرار گرفت. این مطالعه بر حسب هدف کاربردی و بر اساس شیوه گردآوری داده ها توصیفی و از نوع پیمایشی است.از ابزار پرسشنامه به عنوان ابزار جمع آوری اطلاعات استفاده شده است.نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد در بین عوامل فردی و ویژگیهای شخصی زنان، میزان تحصیلات؛ در مورد عوامل اجتماعی – فرهنگی، غلبه بر تفکرهای سنتی رایج در مورد زنان؛ در رابطه با عوامل سیاسی- اداری، نقش سیاستهای حمایتی دولت از زنان؛ درباره ی عامل اقتصادی، اشتغال زنان؛ در مورد عوامل فن آوری، خودفن آوری و درباره ی عوامل رقابتی، ایجاد تفکر کارآفرینی نقش مهم و اساسی در توانمندسازی زنان استان لرستان داشته است.
تحقیقی تحت عنوان شیوه های توانمندسازی زنان سرپرست خانوار توسط علی کیمیائی طی سالهای ۸۶ - ۱۳۸۴ در دو سازمان بهزیستی و کمیته ی امداد با روش پیمایش انجام گرفته است. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی وکمیته امداد خمینی (ره) در استان خراسان رضوی می باشد که از آن ۵۰ خانوار از کمیته ی امداد و ۴۴ خانوار از بهزیستی به عنوان نمونه انتخاب شده اند. تحلیل توصیفی یافته ها با نتایج حاصل از مصاحبه و مشاهده مددجویان توانمندشده نشان داد که اجرای برنامه های توانمندسازی به اشتغال و افزایش سطح درآمد و ارتقاء آنها به سطوح طبقاتی بالاتر اقتصادی- اجتماعی جامعه منجر می شود. علاوه بر این، اجرای طرح توانمندسازی روانی سبب شده است تا زنان سرپرست خانوار در حوزه های روانشناختی چون خود-کارآمدی، کنترل بر زندگی، افزایش قدرت تصمیم گیری و حل مسئله و افزایش سازگاری توانمند شوند.
تحقیق دیگری تحت عنوان «رابطه عوامل اقتصادی، فرهنگی و آموزشی با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار» توسط آرین قلی پور و همکاران در شهرهای کرج و تهران در سال ۱۳۸۶ انجام گرفته و جامعه ی آماری شامل زنان سرپرست خانواری است که با شهرداری تهران، کمیته ی امداد و سازمان بهزیستی در شهرهای تهران و کرج در تعامل بوده اند و از بین آنان ۲۴۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شده اند. یافته های این تحقیق نشان داد که بین متغیرهای مستقل و توانمندسازی رابطه وجود دارد. از بین ۶ متغیر مستقل آموزش های عمومی، طرح های مهارت آموزی، طرح های خوداشتغالی (درآمد زایی)، کمک های غیرنقدی، وام های کم بهره و سهام عدالت، آموزش و طرحهای خوداشتغالی موجب بروز احساس توانمندی در زنان سرپرست خانوار می شود.
پژوهشی دیگر تحت عنوان «سیاست های حمایتی و توانمند سازی زنان» توسط علی شکوری در سال ۱۳۸۴ در منطقه ۲۰ تهران انجام گرفته است جامعه ی آماری این تحقیق ۳۰۵۸ نفر از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته ی امداد است که از میان آنها ۲۲۹ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته های تحقیق در خصوص میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار نشان داد که با عنایت به شاخص کل توانمندسازی، حدود ۲۲ درصد از افراد مورد بررسی دارای توانمندی بالا، ۳۰ درصد دارای توانمندی متوسط و نزدیک به ۴۴ درصد دارای توانمندی پایین هستند. بررسی سطوح مختلف توانمندسازی(توانمندی روانی، اجتماعی، اقتصادی) نشان می دهد که درصد خیلی بیشتری از پاسخ گویان (۷۲.۳ درصد) درصد از نظر توانمندی اقتصادی در سطح پایین قرار دارند. از نظر رابطه بین متغیرهای زمینه ای با شاخص توانمندسازی کل، این رابطه از نظر شدت با متغیرهای سن و تحصیلات دارای همبستگی متوسط و با متغیر اشتغال دارای همبستگی قوی است. داشتن تحصیلات و شاغل بودن دارای همبستگی مثبت و قابل ملاحظه ای با فرایند توانمندسازی است. در خصوص خدمات مالی و خدمات آموزشی کمیته ی امداد، وام خود اشتغالی شاخص توانمندسازی به لحاظ آماری معنادار و رابطه قوی را نشان می دهد. در خصوص توانمندی روانی در خصوص متغیرهای اشتغال و تحصیلات و مهارت های حرفه ای با توانمندی روانی دارای همبستگی معنادار است. در خصوص توانمندسازی اجتماعی، متغیرهای خدمات کمیته ی امداد، تنها خدمات آموزشی، آن هم آموزش خانواده دارای همبستگی معنادار با این بعد توانمندسازی است. نتیجه گیری نهایی این تحقیق نشان داد که خدمات آموزشی کمیته امداد چندان نقشی در بهبود وضعیت توانمندی اقتصادی جمعیت نمونه نداشته است.
آبراهام در سال ۲۰۱۱ در پژوهش خود با عنوان اندازه گیری توانمندسازی اجتماعی کشاورزان در هند به این نتیجه دست یافت که اجزای اصلی اندازه گیری توانمندی اجتماعی کشاورزان، قدرت تصمیم گیری و سابقه شغلی است و اعضای مسن تر گروه های خودیار کشاورزان، بیش تر توانمند هستند.
اسپریتزر در سال ۱۹۹۵ پژوهشی با عنوان توانمنسازی روانشناختی در محیط کارکنان سطح متوسط سازمان صنعتی آمریکا: ابعاد، اندازه گیری و اعتبار انجام داده است. او عوامل اصلی موثر بر توانمندسازی را شامل عوامل فردی مانند تحصیلات، سابقه کار، جنسیت، نژاد، عزت نفس، عوامل گروهی شامل اثربخشی گروهی، اهمیت گروه، اعتماد درون گروهی و عوامل سازمانی و اجتماعی شامل ابهام در نقش، دسترسی به منابع، حیطه کنترل، دسترسی به اطلاعات، حمایت اجتماعی و سیاسی، جو مشارکتی واحد کار می داند.
به طور کلی از مباحث و تحقیقات ذکر شده در بخش پیشینه نظری و تجربی تحقیق چنین بر می آید که عوامل و متغیرهای گوناگونی بر توانمندی زنان موثر است همچون نقش خانواده در جامعه پذیری فرزندان، قوانین و مقررات مربوط به اشتغال زنان، تحصیلات، غلبه بر تفکرات رایج سنتی در مورد اشتغال زنان موثر است. در این تحقیق متغیرهای تحصیلات، جامعه پذیری، میزان مشارکت زنان، میزان برخورداری از حمایت های اجتماعی و سطح سلامت زنان که بر توانمندی زنان تاثیر گذار است از بخش پیشینه تجربی و پیشینه نظری استخراج شده است.
۳-۲- فرضیه های تحقیق
۱- متغیرهای زمینه ای (سن، تحصیلات، درآمد، شغل، وضعیت تاهل و نوع مسکن) زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر تبریز تاثیر مستقیمی بر میزان توانمندی آن ها دارد.
۲- مشارکت وحضور فعال زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امام خمینی (ره) شهر تبریز در جامعه تاثیر مستقیمی بر میزان توانمندی آنان دارد.
۳- سطح سلامت زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر تبریز تاثیر مستقیمی بر میزان توانمندی آنان دارد.
۴- میزان برخورداری از حمایت های کمیته امداد زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر تبریز تاثیر مستقیمی بر میزان توانمندی آنان دارد.
۵-شیوه جامعه پذیری جنسیتی زنان سرپرست خانوار عضو کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر تبریز تاثیر مستقیمی بر میزان توانمندی آنان دارد.
۴-۲- متغیرهای تحقیق
متغیرهای مستقل شامل:
- جامعه پذیری جنسیتی
- میزان مشارکت فعال زنان
- سطح سلامت زنان
- میزان برخورداری از حمایت های اجتماعی
متغیرهای زمینه ای شامل
- سن
- تحصیلات
- درآمد
- شغل
- وضعیت تاهل
- نوع مسکن
و متغیر وابسته در این تحقیق میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار است که شامل ۲ بعد میزان توانمندی اقتصادی و میزان توانمندی روانی است.
۵-۲- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق
متغیر وابسته توانمندسازی:
از توانمندسازی تعاریف گوناگونی به عمل آمده است که در اینجا به چند مورد از این تعاریف اشاره می شود.