۵-۳-۱- هدف از تدوین الگوی پیشرفت
پیشرفت کشور و تحولى که به پیشرفت منتهى میشود، باید طورى برنامهریزى و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالى برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف، انتفاع انسانیت است، نه طبقهاى از انسان، حتّى نه انسانِ ایرانى. پیشرفتى که ما میخواهیم بر اساس اسلام و با تفکر اسلامى معنا کنیم، فقط براى انسان ایرانى سودمند نیست، چه برسد بگوئیم براى طبقهاى خاص. این پیشرفت، براى کل بشریت و براى انسانیت است. (مقام معظم رهبری، ۱۳۸۶)
ما فرقمان با بقیه گروههائى که در کشورهاى مختلف مىآیند یک رژیمى را تغییر میدهند، بر سر کار مىآیند و قدرت را به دست میگیرند، این است که ما آمدیم براى اینکه یک جامعه اسلامى به وجود بیاوریم؛ ما آمدیم تا حیات طیبهى اسلامى را براى کشورمان و براى مردممان بازْتولید کنیم؛ آن را تأمین کنیم. و اگر بخواهیم با یک نگاه وسیعتر نگاه کنیم، چون بازتولیدِ حیات طیبه اسلامى در کشور ما میتواند و میتوانست و میتواند همچنان الگوئى براى دنیاى اسلام شود، در واقع آمدیم براى اینکه دنیاى اسلام را متوجه به این حقیقت و این شجرهى طیبه بکنیم؛ ما براى این آمدیم. هدف، جز این چیز دیگرى نبود، الان هم هدف جز این چیز دیگرى نیست.
نظام اسلامى، نظامى است بر پایهى مبانى اسلام. هر جا که توانستهایم وضع موجود و ساختار کنونى نظام خودمان را بر پایه اسلام قرار بدهیم، این خوب است، مطلوب است؛ هر جا نتوانستیم، سعى ما باید این باشد که آن را بر همان پایه و مبناى اسلامى قرار بدهیم؛ از او نباید تخطى کنیم. این هدف ماست.(مقام معظم رهبری، ۱۳۸۷)
۵-۳-۲- تعریف الگو
الگو یک وسیله و معیار و میزانی است برای این که آن کاری که انسان میخواهد انجام دهد، با آن الگو تطبیق داده شود.(مقام معظم رهبری، ۱۳۸۱)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۵-۳-۳- مفهوم الگوی پیشرفت
مفهوم پیشرفت، براى ما مفهوم روشنى است. ما «پیشرفت» را به کار میبریم و تعریف می کنیم که مقصود ما از پیشرفت چیست. در خصوص ایرانى بودن الگو، علاوه بر آنچه که دوستان گفتند؛ که خوب، شرائط تاریخى، شرائط جغرافیائى، شرائط فرهنگى، شرائط اقلیمى، شرائط جغرافیاى سیاسى در تشکیل این الگو تأثیر میگذارد - که قطعاً اینها درست است - این نکته هم مطرح است که طراحان آن، متفکران ایرانى هستند؛ این کاملاً وجه مناسبى است براى عنوان ایرانى؛ یعنى ما نمیخواهیم این را از دیگران بگیریم؛ ما میخواهیم آنچه را که خودمان لازم میدانیم، مصلحت کشورمان میدانیم، آیندهمان را میتوانیم با آن تصویر و ترسیم کنیم، این را در یک قالبى بریزیم. بنابراین، این الگو ایرانى است. از طرف دیگر، اسلامى است؛ به خاطر اینکه غایات، اهداف، ارزشها و شیوههاى کار، همه از اسلام مایه خواهد گرفت؛ یعنى تکیه ما به مفاهیم اسلامى و معارف اسلامى است. ما یک جامعه اسلامى هستیم، یک حکومت اسلامى هستیم و افتخار ما به این است که میتوانیم از منبع اسلام استفاده کنیم. خوشبختانه منابع اسلامى هم در اختیار ما وجود دارد؛ قرآن هست، سنت هست و مفاهیم بسیار غنى و ممتازى که در فلسفهى ما و در کلام ما و در فقه ما و در حقوق ما وجود دارد. بنابراین «اسلامى» هم به این مناسبت است. الگو هم نقشهى جامع است. وقتى میگوئیم الگوى ایرانى- اسلامى، یعنى یک نقشهى جامع.(مقام معظم رهبری، ۱۳۸۹)
البته اینکه ما میگوئیم ایرانى یا اسلامى، مطلقاً به این معنا نیست که ما از دستاوردهاى دیگران استفاده نخواهیم کرد؛ نه، ما براى به دست آوردن علم، هیچ محدودیتى براى خودمان قائل نیستیم. هر جائى که علم وجود دارد، معرفتِ درست وجود دارد، تجربه صحیح وجود دارد، به سراغ آن خواهیم رفت؛ منتها چشمبسته و کورکورانه چیزى را از جائى نخواهیم گرفت. از همهى آنچه که در دنیاى معرفت وجود دارد و میشود از آن استفاده کرد، استفاده خواهیم کرد. (مقام معظم رهبری، ۱۳۸۹)
۵-۳-۴- جایگاه الگوی پیشرفت
اگر ما توانستیم به حول و قوه الهى، در یک فرایند معقول، به الگوى توسعه اسلامى- ایرانىِ پیشرفت دست پیدا کنیم، این یک سند بالادستى خواهد بود نسبت به همه اسناد برنامهاى کشور و چشمانداز کشور و سیاستگذارىهاى کشور. یعنى حتّى چشماندازهاى بیستساله و دهساله که در آینده تدوین خواهد شد، باید بر اساس این الگو تدوین شود؛ سیاستگذارىهائى که خواهد شد- سیاستهاى کلان کشور- باید از این الگو پیروى کند و در درون این الگو بگنجد. البته این الگو، یک الگوى غیر قابل انعطاف نیست. آنچه که به دست خواهد آمد، حرف آخر نیست؛ یقیناً شرائط نوبهنوى روزگار، ایجاد تغییراتى را ایجاب میکند؛ این تغییرات باید انجام بگیرد. بنابراین الگو، یک الگوى منعطف است. (مقام معظم رهبری، ۱۳۸۹)
ما باید پیشرفت را با الگوى اسلامى- ایرانى پیدا کنیم. این براى ما حیاتى است. چرا میگوئیم اسلامى و چرا میگوئیم ایرانى؟ اسلامى به خاطر اینکه بر مبانى نظرى و فلسفى اسلام و مبانى انسانشناختى اسلام استوار است. چرا میگوئیم ایرانى؟ چون فکر و ابتکار ایرانى، این را به دست آورده؛ اسلام در اختیار ملتهاى دیگر هم بود. این ملت ما بوده است که توانسته است یا میتواند این الگو را تهیه و فراهم کند. پس الگوى اسلامى ایرانى است. البته کشورهاى دیگر هم از آن، بدون تردید استفاده خواهند کرد؛ همچنانى که تا امروز هم ملت ما و کشور ما براى بسیارى از کشورها در بسیارى از چیزها الگو قرار گرفته، اینجا هم یقیناً این الگو مورد تقلید و متابعت بسیارى از ملتها واقع خواهد شد. (مقام معظم رهبری، ۱۳۸۶)
۵-۳-۵- زمان تدوین الگوی پیشرفت
محصول این کار، زودبازده نیست. ما با توجه به این نکته، وارد این قضیه شدیم. البته بعضى از آقایان طرحها و پیشنهادهائى براى محصول زود هم مطرح کردند، ایرادى هم ندارد؛ لیکن آن چیزى که مورد نظر ماست، جز در بلندمدت و با یک نگاه خوشبینانه در میانمدت، به دست نخواهد آمد؛ این یک کار طولانى است. (مقام معظم رهبری، ۱۳۸۹)
۵-۳-۶- مجریان تدوین الگوی پیشرفت
مدلسازى و الگوسازى، کار خود شماست؛ یعنى کار نخبگان ماست. در تحقیقات دانشگاهى باید دنبالش بروند، بحث کنند و در نهایت مدل پیشرفت را براى ایران اسلامى، برای این جغرافیا، با این تاریخ، با این ملت، با این امکانات، با این آرمان ها ترسیم و تعیین کنند و بر اساس او حرکت عمومی کشور به سوی پیشرفت در بخشهای مختلف شکل بگیرد. (مقام معظم رهبری، ۱۳۶۸)
۵-۴- راهکارهای مبارزه با فقر جهت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بر اساس حکمت علوی (راهحل جامع فقرزدایی)
در فصل قبل سیاستها و راهکارهایی که امیرالمؤمنین (ع) در حکومت خویش برای فقرزدایی به کار بستند را بررسی کردیم. در این فصل در صدد آنیم که با توجه به عملکرد و سخنان ایشان راه حلی جامع و اجرایی برای فقرزدایی از کشورمان ارائه دهیم.
امروزه تمام صاحب نظران و پژوهشگرانی که درباره «فقر و گرسنگی» و علل و راه حل های آن بحث و مطالعه میکنند، در مورد این مسأله مشخص و مهم اتفاق نظر دارند که بسیاری از مطالعاتی که تاکنون در این رابطه انجام گرفته ناقص و اشتباه آمیز بوده است. زیرا قضیه فقر و گرسنگی به مجموعهای از علل بیولوژیکی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی مربوط میشود، و باید از مجموع این زوایا به عنوان یک مسأله مرتبط و به هم پیوسته مورد مطالعه و دقت قرار بگیرد. اما متأسفانه قسمت اعظم مطالعات علمی که تاکنون صورت گرفته، همیشه به یکی از این موضوعات محدود بوده و قضیه را فقط از یک زاویه بررسی کرده و در نتیجه، همه ناقص بوده است.
و به همین جهت اینگونه مطالعات و بررسیها با تمام هیاهویی که در جهان برپا کرده است هنوز نتوانسته است کلید حل مشکل فقر و گرسنگی مردم را به دست بدهد.
اصولاً یکی از نواقص مهم تمدن غرب که تقریباً از قرن نوزدهم آغاز گردیده و هر روز سرعت بیشتری پیدا کرده این است که مسائل گوناگون به هم پیوستهای که قضیه واحد را ایجاد میکنند و مانند حلقات زنجیر به هم متصل و با هم پیوستگی دارند را از یکدیگر تفکیک میکنند و هر کدام را به طور جداگانه مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند، و معلوم است که چنین مطالعه و بررسیای، چیزی جز نتیجهای نارسا نخواهد داشت.
همین نقص در مورد مسأله فقر و گرسنگی نیز به وجود آمده است، زیرا پژوهشگرانی که با معیارهای تمدن غربی به تحقیق درباره آن میپردازند- چنانکه گفتیم- فقر و گرسنگی را به عنوان یک مسأله مستقل و جدا از مسائل دیگر بررسی میکنند، در حالی که فقر و گرسنگی به مسائل دیگری از جمله مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و حتی تاریخی و جغرافیایی نیز مربوط است که بدون توجه به آنها، در این زمینه نمیتوان گام ارزندهای برداشت و راه حل مطمئنی به دست آورد.
با توجه به این نکات برای آنکه بتوان فقر را از جامعه ریشهکن نمود باید راه حلی جامع و همه جانبه اتخاذ نمود. با توجه به اقدامات امیرالمؤمنین (ع) در مبارزه با فقر، میتوانیم راهکارهای ایشان را در سه گروه دستهبندی کنیم:
الف) راهکارهایی با رویکرد توسعه و رونق بخشی به تولید
ب) راهکارهایی با رویکرد فرهنگسازی و آموزش
ج) راهکارهایی با رویکرد توزیع عادلانه و برقراری عدالت
نمودار ۵-۳ – رویکردهای راهکارهای امیرالمؤمنین (ع)
باید توجه داشت که ایشان همه این راهکارها را در کنار هم دنبال کردند و اینگونه توانستند وضعیت رفاه را در کوفه به حدی برسانند که به گفته خودشان: ما أَصْبَحَ بِالْکوفَهِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَهً لَیأْکلُ الْبُرَّ وَ یجْلِسُ فِی الظِّلِّ وَ یشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَات «تمام مردم کوفه دارای زندگی مرفهی هستند، حتی پایینترین افراد نان گندم میخورند و خانه و سرپناهی دارند و از آب آشامیدنی گوارایی (آب فرات) میآشامند.» (ابن شهر آشوب، ۱۳۷۹ ق، ج ۲، ص ۹۹)
حال سعی داریم بر اساس راهکارهای حضرت علی (ع) به ارائه راهکارهایی اجرایی و متناسب با وضعیت فعلی جامعه بپردازیم.
۵-۴-۱- راهکارهایی با رویکرد توسعه و رونق بخشی به تولید
اولین بخش از راهکارهایی که به بررسی آنها میپردازیم راهکارهایی با رویکرد توسعه است. همانطور که در فصل پیش گذشت امیرالمؤمنین (ع) اقدامات زیادی – چه در سیره حکومتی و چه در زندگی شخصی - در جهت توسعه اقتصادی جامعه و رشد تولید انجام دادند. ایشان به خوبی میدانستند شرط کاهش دائمی فقر توسعه پایدار است. در ادامه راهکارهایی با محور توسعه ارائه میشود.
۵-۴-۱-۱- اشتغالزایی و جلوگیری از بیکاری
حکومت اسلامی تنها وسیله و ابزار برای برقراری عدالت و ایجاد آسایش و رفاه برای تمامی افراد، و دفاع از حقوق مظلومان و محرومان و اعاده حیثیت و شخصیت انسانها است. این امر جز از طریق فراهم نمودن شرایط کار، تلاش و سازندگی برای همه آنانی که توان کاری دارند، میسر نخواهد بود.
چنانکه در سیره امیرالمؤمنین (ع) هم گذشت، ایشان با دست خویش بیل میزد و زمین را آباد میکرد و هر زمین که آباد مینمود عدهای را به کار میگرفت و آنگاه زمین دیگر و… و ثمره این تلاشها اشتغال صدها نفر در آن مزارع و کشتزارها بود.
بنابراین یکی از راهکارهایی که دولتمردان کشور باید دنبال کنند اقداماتی اساسی در جهت به کارگیری نیروهای بیکار جامعه است.
راهکارهایی که در این زمینه پیشنهاد میشود عبارتاند از:
-
- پشتیبانی دولت از تعاونیهای تولیدی شهرها و روستاها و ارائه امکانات لازم برای فعالیتهای تولیدی
-
- کاهش وابستگی به نفت و توسعه صادرات غیر نفتی (با حمایت از سرمایهگذاریها و ایجاد امنیت عمومی و تسهیلات لازم) با توجه به صنایع کوچک و منابع منتخب کاربر و توسعه صنعت جهانگردی و شبکههای حمل و نقل
-
- توزیع عادلانه فرصتهای شغلی
-
- مبارزه با اشتغال کاذب
-
- جلوگیری از استثمار صاحبان نیروی کار به وسیله سرمایهداران
-
- تعامل با اقتصاد جهانی و جلب مشارکت خارجی
-
- تأمین منابع لازم برای سرمایهگذاریها از طریق تجمیع سرمایههای کوچک
-
- افزایش قدرت رقابتی و توانمند سازی بنگاههای اقتصادی کوچک و متوسط
-
- توسعه آموزشهای فنی و حرفهای و سایر حمایتهای لازم به منظور افزایش کارآمدی و توانمند سازی جوانان (اعم از بیسوادان و تحصیلکردهها)[۶۴]
-
- بیمه بیکاری
نکتهای که در این زمینه باید در نظر داشت این است که اگر اشتغالزایی در شهر و روستا نامتوازن باشد، یعنی این سیاست در شهرها جدیتر دنبال شود، ممکن است عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد؛ چراکه ایجاد فرصتهای شغلی در شهر باعث افزایش میزان مهاجرت از مناطق روستایی به مناطق شهری شده، و ممکن است آن قدر ادامه پیدا کند که در نهایت تعداد بیکاران شهری بیشتر بشود. تجربیات زیادی در مورد ایجاد اشتغال جدید در مناطق شهری و از بین بردن بیکاری وجود دارد که نتایج آن کاملاً معکوس بوده است (قرهباغیان، ۱۳۷۶)
۵-۴-۱-۲- حمایت از کشاورزی
اگر بخواهیم مبارزه موفقیت آمیز و مؤثر با فقر داشته باشیم به گونهای که آن را از بین ببریم یا حداقل از شدت آن بکاهیم باید به رشد اقتصادی همت گماریم؛ در غیر این صورت، فقر را بین یکدیگر توزیع خواهیم کرد (مهرگان، ۱۳۷۵). رشد اقتصادی به تنهایی تأثیری در بهبود وضع افراد فقیر جامعه ندارد. بلکه در بسیاری از موارد، آنها را از برخی امکانات و مقاصد محروم میکند.
کوزنتس[۶۵] معتقد است: رشد اقتصادی، در مراحل اولیه، توزیع درآمد را نابرابرتر میکند، سپس از شدت نابرابری میکاهد (راکس[۶۶]، ۱۳۷۴). اما اگر رشد اقتصادی از طریق فعالیتهایی که شغل و درآمد بیشتری برای افراد کم درآمد و فقیر جامعهایجاد میکند، به دست آید، در آن صورت در کنار رشد اقتصادی، شاهد توزیع مناسب درآمد و کاهش فقر نیز خواهیم بود. در بین فعالیتهای اقتصادی، بیشتر از همه بخش کشاورزی دارای ویژگی مذکور است، به گونهای که با رشد بخش کشاورزی، انتظار میرود که توزیع متناسبتر و از شدت فقر کاسته شود. (پروین، ۱۳۹۲)
یکی از ویژگیهای بارز اقتصاد ایران، وجود شکاف درآمدی بین مناطق شهری و روستایی است. هر چند در گذشته، کشاورزی مهمترین محل کسب درآمد بود، به گونهای که بسیاری از هزینههای جاری و نظامی حکومتها از این راه تأمین میشد و خانوارهای روستایی و کشاورز بیشترین درآمد را کسب مینمودند. ولی به تدریج با تحولات صنعتی و شهرنشینی، نسبت درآمد خانوارهای روستایی به شهری سیر نزولی پیدا کرد. به طوری که در حال حاضر، شکاف درآمدی بین مناطق شهری و روستایی به گونهای است که خانوارهای شهری به طور متوسط درآمد بیشتری نسبت به خانوارهای روستایی دارند که این شکاف در حال افزایش است (خلعتبری، ۱۳۹۲) و اگر اقدامی در راستای کاهش آن صورت نگیرد، روز به روز بر میزان مهاجرت روستاییان به شهرها افزوده خواهد شد (شمسالدینی، ۱۳۸۹). پس اگر بخواهیم شکاف مذکور را کاهش دهیم، یکی از مناسبترین راهها، افزایش درآمد خانوارهای روستایی از طریق فعالیت غالب آنها یعنی کشاورزی است.