- « کلیاتی درباب رنگ«/ آقای رویین پاکباز/ مجله گرافیک، سال ۲، ش ۸، مرداد، شهریور ۱۳۷۲
- « رنگ سبز رنگ تعلق و آرامش»/ آقای اسماعیل نساجیزواره/ درسهایی از مکتب اسلام، سال ۴۸، ش ۸، آبان ۱۳۸۷
- « در جستجوی مفاهیم رنگ«/ خانم ونوس امیرچوپانی/ تصویر، سال ۴، ش ۲۴، اسفند ۱۳۷۵
- « رنگ و تاثیرات آن بر واکنشهای ما»/ آقای مسعود غفاری/ انتخاب،۳ آبان ۱۳۷۹
- « سینمای غرایب نانمودهها و رنگ در سینمای جدید ایران«/ آقای محمد تهامینژاد/ سینما، سال ۲، ش ۶۵،۳۰ تیر ۱۳۷۲
- « رنگ در نقاشی کودکان«/ آقای مهدیعلیاکبرزاده/ همشهری، ۳۰ مهر ۱۳۷۳
- « رنگ خبر است«/ آقای یونس شکرخواه/ کیهان کاریکاتور، ش ۱۱۷، ۱۱۸ ، آذر، دی ۱۳۸۰
۱-۹چگونگی انجام پروژه عملی
۱- جمع آوری و آرشیو۳۰۰ عدد فیلم ایرانی.
۲- جدا کردن ۱۵۰ عدد عنوانبندی از متن اصلی فیلم.
۳- بررسی و آنالیز ۱۵۰ عدد از ۳۰۰ عدد عنوانبندی فیلم.
۴- آنالیز عنوانبندی فیلمها براساس ژانر، رنگ عنوانبندی، تکنیک ساخت، زمان، زاویهی دوربین، فونت استفاده شده، طراحی تایپ فیس، بافت.
۵- انتخاب دو فیلم و ساخت عنوانبندی برای آنها.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱-۱۰روش تحقیق
در تدوین این پایان نامه روش تحقیق به صورت ترکیبی می باشد. (کمی،کیفی و موردی ) در ابتدا به تعریف رنگ، مبانی رنگ، معانی مختلف رنگها پرداخته شد و سپس به طور مختصری در مورد مخاطب صحبت شده است. بعد از آن در مورد عنوانبندی، تاریخچه آن و عوامل اصلی تشکیل دهنده عنوانبندی و همینطور جمع آوری ۳۰۰ تیتراژ فیلم ایرانی و آنالیز و بررسی۱۵۰ عدد از آنها پرداخته شد که در بررسی و آنالیز آنها عوامل مختلفی نظیر: ژانر، تکنیک، رنگ، زمان، زاویه دوربین( لنز)، طراحی لوگو، تایپ فیس و بافت مورد بررسی قرار گرفت. سپس پرسشنامهای جهت بررسی احساس مخاطبین مختلف نسبت به رنگها و درک آنها از رنگ تهیّه شده است.
فصل دوّم نــور و رنــگ
فصل سوم
۲-۱ تعریف نور
هر یک از اندامهای حسی به نوع خاصّی به محرکها پاسخ میدهند. اندام بینایی یا چشم به محرک نوری پاسخ میدهند. نور از انرژی الکترومغناطیسی تشکیل شده و به صورت امواج منتشر میشود. دو نکتهی اساسی در مبحث نور وجود دارد.
- طول موج[۱] : طول موج یعنی فاصلهی بین دو قلّه
- دامنهی موج[۲] : دامنهی موج یعنی ارتفاع آن
چشم انسان تنها امواجی را دریافت میکند که بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ میلیونیم میلیمتر طول دارند که طیف مرئی[۳] نور نامیده میشوند. پس طیف قابل رؤیت بخش بسیارکوچکی از طیف کامل الکترومغناطیسی را تشکیل میدهند.(گنجی،۱۳۸۶،ص ۱۴۸) طول موج با رنگ و دامنهی موج با انرژی نورانی ارتباط دارند. امواج ماوراء بنفش[۴] و مادون قرمز[۵] دو حدّ پایینی و بالایی طیف مرئی را تشکیل میدهند. امواج ماوراء بنفش کوتاهترین طول موج و امواج مادون قرمز بلندترین طول موج را دارند. احسـاس نور تابع سـه متغیر است:
- شدّت یا درخشندگی که انرژی نور را تشکیل میدهند. ( نور قوی یا نور ضعیف)
- کیفیّت که در اصطلاح علمی دون یا فام و به طور کلّی رنگ نامیده میشود.
- سیری یا اشباع که میزان خالص بودن یک رنگ را نشان میدهد.
شدّت یا درخشندگی از دو حدّ سیاه و سفید تشکیل میشود به این ترتیب که سیاه کمترین درخشندگی و سفید بیشترین درخشندگی را دارد. تنها رنگهای اصلی از طول موج منفرد تشکیل میشوند بقیه رنگها خالص نیستند. در زندگی روزمره نیز کمتر امکان داردکه با رنگ خالص رو به رو شویم. مثلاً زردترین زردها نیز مقداری قرمز و سبز به همراه دارد. سیری یا اشباع یعنی اینکه یک رنگ چقدر از خود آن رنگ را در بردارد. بنابراین رنگهای خالص یا رنگهای اصلی سیری بیشتری دارند. رنگیکه سیری ندارد در اصطّلاح علمی میگویند: فاقد فام است، مثل خاکستـری که بین سیاه و سفیـد قرار دارد. ( گنجی،۱۳۸۶،ص ۱۴۹)
۲-۲ تعریف رنگ
رنگ یک زبان جهانی است. رنگ احساسات را تحریک میکند. فرهنگ ما را شکل میدهد و پیش زمینهی جهان ما را میسازد. صحبت در مورد رنگ باعث میشود که خصوصیّات موسیقی و طبیعت و ویژگیهای شخصیّتی را به جا آوریم. رنگ بُعد انسانی دارد. رنگ میتواند حالت ها را تغییر دهد، فضای خاصّی به وجود آورد، روحیهی انسان را بهتر کند و در همین حال جولانگاه خوب و امنی برای خلّاقیت انسان باشد. رنگها همه جا هستند در سایه روشنهای زنده، نورهای تند و روی سطوح مختلف. رنگ یکی از ملزومّات با شکوه زندگی است. رنگهاییکه تاریخ خاصّی ندارند و رنگ مایههاییکه به روح انسان آرامش میبخشند. (کابستیک،لوید،۱۳۸۵،ص۳)
اگر به اهمّیت استفاده از سایه و رنگ مایههای ساده پی ببرید استفاده از رنگ در طراحی به تجربهای ارزنده بدل میشود. واکنش ما به رنگها میتواند از بُعد احساس یا علمی مورد بررسی قرارگیرد، کشف این که این مسأله چگونه بر فضا تأثیر می گذارد کمک میکند تا دریابید چه چیزی حس بهتری در شما ایجاد میکند. (کابستیک،لوید،۱۳۸۵،ص۵) رنگ یکی از وسایل ذهنی و هنری بیان است. ( فردمایر،۱۳۸۳،ص۳۰۰) آگاهی هنرجویان از رنگ محدود به مفاهیم و دستوراتی است،که قبلاً در طی دوران تحصیل بدون آزمایش و تجربه کسب کردهاند. رنگ بیان سلیقههای شخصی است. در این جا آگاهی نه از طریق تئوری بلکه از طریق مشاهده روابط رنگ تحت شرایط متغیّر حاصل میشود با تعیین دورههای کاملاً واضح مناسبات مشترک را سازمان داده و مشخّص میکنیم. درک و تجربه که پیش نیاز استفادهی خلاقانه از رنگ است از طریق مقایسه مداوم و تحلیل کیفیّت و کمّیّت رنگ پیشرفت میکند. جلوهی هر رنگ را نمیتوان بدون در نظر گرفتن رنگهای مجاور آن بررسی کرد. هر رنگی باید با ارتباط با رنگ دیگر دیده شود. هر یک از رنگها به خاطر درجهی تیرگی[۶] ، میزان خلوص[۷] ، وسعت کیفیّات و روابط متغییری پیدا میکند. بررسی کامل این روابط کنتراست ها نقطهی شروع این روند است. ( فردمایر،۱۳۸۳،ص۳۲۰)
۲-۳ پیشینه رنگ
شیفتگی و جذّابیت رنگ هرگز محدود به نقّاشان نبوده است. افلاطون و ارسطو در مورد رنگ مطالبی نوشتند که بعدها در دورهی رنسانس شناخته شدند. نقّاشان همیشه دربارهی رنگ مطالبی نوشتهاند امّا با نهضت فکری در اواخر قرن ۱۷میلادی بود که علاقه به رنگ به طور باور نکردنی افزایش یافت. (گروسی فرشی،۱۳۸۰،ص۲۹)
قرون ۱۷و ۱۸میلادی در اروپا دورهی تاریخی است که به عصر روشنگری یاد میشود. در عصر روشنگری کاوشی زنده و پویا برای توجیه عقلی و منطقی هرگونه پدیدهای به جای توضیح عرفانی و صوفیانه آغاز شد. مردم کمکم به وجود قوانین ثابت و انکار ناپذیر طبیعت ایمان آوردند. این جستجو برای یافتن عوامل و علّتها به اندازهی ضرورت های ایمانِ مطلق که قبل از این وجود داشت سفت، سخت و ضروری مینمود. فضای فکری قرن ۱۸میلادی بسیار بیثبات و متغیّر بود. مردم خود را زیستشناس، نویسنده یا ریاضیدان قلمداد نمیکردند. بلکه خود را فیلسوفان علوم طبیعی و عالمان الهیّات یا هندسهدان میدانستند و هرکدام هم با موضوعات و زمینههای گستردهی مورد علاقهشان آشنایی داشتند. بیشتر کسانی که در این دوره زودتر از دیگران به مطالعه و نوشتن دربارهی رنگ پرداختند نقاش نبودند بلکه اکثراً شاعرانی بودند که سر رشته کمی از علوم داشتند و به دنبال پایهای عقلانی برای ماهیّت زیبایی و در نتیجه رنگ به عنوان یک پیامد بودند. به این ترتیب رفتار رنگها و همچنین راز پدیدهی رنگ که در حیطهی درک قوانین طبیعی بود توجیه میشد. (گروسی فرشی،۱۳۸۰،ص۳۰)
دو موضوع مهّم بر مطالعه رنگ در قرن ۱۸و ۱۹میلادی حاکم بود: ۱- جستجو برای یک سیستم بی نقص نظم رنگ. ۲- جستجو برای قوانین هماهنگی در ترکیبات رنگها. دقیقاً همانطور که برای ادبیات دورهی کلاسیک وجود دارد. برای نوشتههای رنگ نیز چنین دورهای در نظر گرفته میشود. این رسالهها که نوشتن آنها از اواخر قرن ۱۸شروع شد و تا قرن ۲۰ ادامه یافت. در قرن ۱۷ دو چهرهی برجسته و کاملاً متفاوت بر مطالعه رنگ احاطه داشتند: اسحاق نیوتن[۸] (۱۷۲۷-۱۶۴۲م) و یوهان گوته[۹] (۱۸۳۲-۱۷۴۹م). نیوتن که در اواخر قرن ۱۷میلادی در شهر کمبریج مشغول به کار بود. نور خورشید را با عبور از منشور به طول موجهای تشکیل دهندهی آن تجزیه نمود. هر طول موجی که وارد منشور میشود میشکند زیرا شیشه مادّهی تشکیل دهندهی منشور، سرعت هر طول موجی را به مقدار مشخّصی کاهش میدهد و هر طول موج به صورت پرتویی از نور(یعنی به صورت رنگی متفاوت) ظاهر میشود. او پرتوهای مجزا را به وسیلهی عدسی با هم ترکیب نمود و دوباره نور سفید را به وجود می آورد. او از این آزمایش فرضیهی ماهیّت نور و منشاء رنگ دیده شده را طرح ریزی کرد. او دست آوردهایش را در سال( ۱۷۰۳م ) در کتابی به نام نورشناسی منتشر کرد. نظریهی نیوتن با این مضمون که نور به تنهائی رنگ را به وجود میآورد همچنان به صورت اساس و پایهی فیزیک جدید باقی است منتشر کرد. نیوتن هفت رنگ مجزا را با منشورش گزاش کرد: قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی، بنفش. (همان)
هم عصران نیوتن به نورشناسی به عنوان کار بر روی ماهیّت رنگ نگاه میکردند نه کار بر روی ماهیّت نور. نظرات نیوتن در نورشناسی اختلاف نظرهای عدیدهای در اروپا به وجود آورد. در سال(۱۷۳۱ م) جیسی.لبلون به کشف و نوشتن رسالهای دربارهی ماهیّت اصلی قرمز، زرد، آبی در ترکیب پودر رنگها (پیگمنتها) برای نقّاشی پرداخت. لبلون بدین ترتیب نخستین مفهوم راجع به سه رنگ اصلی را شکل داد وکار او مورد توجّه و مقبولیّت قرار گرفت.
یوهان گوته شیفتهی رنگها بود. او با نظریههای رنگ نیوتن آشنایی کامل داشت امّا شدیداً مخالف آنها بود. گوته میگفت: نیوتن ریاضیدان بزرگی بود، که عقیدهی کاملاً غلطی دربارهی منشاء فیزیکی رنگ داشته است. گوته به رنگ نه به عنوان نور بلکه ماهیّتی مستقل که به عنوان یک واقعیّت تجربه میشود نگاه میکرد. (گروسی فرشی،۱۳۸۰،ص۳۱)
آلبرت مانسل آمریکایی(۱۹۱۸- ۱۸۵۸م) در کتاب دستور زبان رنگها یک درخت رنگ ابتکاری با فضای نا محدود برای گسترش ابداع کرد. در درخت رنگها، رنگها براساس فام، تیره، روشنی و درجهی خلوص(کروما) دسته بندی میشوند. نظریهی مانسل با روابط سر در گم کنندهی رنگها و اصول اخلاقی حتی ضعیف تر هم میشود، او نیز مانند گوته رنگها را با خصوصیّات اخلاقی پیوند داد. (گروسی فرشی،۱۳۸۰،ص۳۵)
در اوایل قرن ۲۰ میلادی رنگ موضوعی فراگیر و پر مخاطب شده بود که از یک طرف در گیر علوم و از سوی دیگر در گیر هنر بود. تا اینکه نقّاشان و طراحان باهاوس یک گروه طراحی که در سال( ۱۹۱۹ م) در ویمار، توسط معمار آلمانی والترگروپیوس بنیان گذاری شد به این دوگانگی پایان دادند. گروه باهاوس مطالعهی رنگ را به درجهای از توجّه رساندندکه از زمان مخالفت گوته با نیوتن دیده نشده بود. فاینینگر، پُلکله، کاندینسکی، ایتن، آلبرز و شِلم . همه از برترینهای رنگ و نظریههای رنگ هستندکه به رنگ با بهره گرفتن از هوش، ذکاوت و انرژی از زوایای دیگر مینگریستند. گر چه بعضی از ارکان سبک قدیمی و نیمه علمی به صورت اجتناب ناپذیر در نوشتههای آنها به چشم میخورد، امّا یک جدایی قطعی بین مطالعهی رنگ در حکم علم و مطالعهی رنگ به عنوان هنر و زیبایی شناسی ایجاد شد. نور در حیطهی علم فیزیک باقی ماند و علوم شیمی و مهندسی ماهیّت رنگها را در دست گرفتند. روان شناسی، فیزیولوژی و پزشکی به عنوان عرصهی ادراک شناخته شد. یوهان ایتن[۱۰] (۱۹۶۷- ۱۸۸۸م) در پیروی از گوته، رنگ را به عنوان یک سری سیستمهای کنتراست و نیروهای مخالف تعریف کرد. او با تدوین هماهنگی رنگ به صورت هندسهای دستِ ردی بر عُرف قرن ۱۷زد. او هم چنین هماهنگی رنگها و فرمولهایی را بر اساس مشاهدهی پدیدهی رنگ صورت داد. او هفت کنتراست بصری رنگ را پایهریزی کرد که از قید و بند علوم و نیز سیستمهای سفت و سخت نظم رنگها بودند. بیشک بزرگترین اثر ایتن کتاب هنر رنگ میباشد. (گروسی فرشی،۱۳۸۰،ص۳۵).
۲-۴ رابطه نور و رنگ
چشم انسان عضو شگفت انگیزی است. در نور مناسب توانایی تشخیص حدود ۱ میلیون رنگ متفاوت را دارد. (کابستیک،لوید،۱۳۸۵،ص۵) قدرت نور در تمام شکلهایش ابزار مؤثری برای تغییر کیفیّت هر رنگ و فضای خاص در طراحی دکور است. در اکثر مواقع نور چندان مورد توجّه قرار نمیگیرد امّا این عنصر عملاً قدرت آن را دارد که تأثیر رنگ را کاملاً از بین ببرد یا به بهبود آن کمک کند. نور درخشان و طبیعی روز بهترین نور برای کارکردن است. نور هالوژن نیز بسیار به مشخّصات نورطبیعی نزدیک است. حباب های تنگستن ته رنگی از زرد و نارنجی دارند. لامپهای فلورسنت هم رگههایی از نور سرد و تند آبی دارند. حتّی نور طبیعی در طول روز متغیر است. درست بعد از سحر این نور به صورتی میزند، اواسط روز این نور بیشتر زرد است در حالی که هنگام غروب به رنگ قرمز میگراید. تفاوت فصلها و تفاوتهای جغرافیایی نیز نور طبیعی را تحت تأثیر قرار میدهد. همانطور که مناظر مختلف در آفتاب تابستان و آسمان پاییز کاملاً متفاوت هستند. (کابستیک،لوید،۱۳۸۵،ص۱۸)
چشم دارای خصوصیّت ذاتی مقایسه است، حتّی اگر یک ظرف سیب سرخ تحت نور خاص، کمی آبی به نظر میرسد. چشم با رنگ دادن دوباره به سایر رنگهای اطراف آن را جبران میکند. به طوری که به شکل یک طیف جدید و اندکی تغییر یافته موزون باشد. حبابهای تنگستن موجب میشوند، رنگ زردِ کم رنگ در شب بسیار کم رنگتر شود در حالی که رنگ آجری تحت نور تنگستن به نارنجی میگراید. رنگ سبز ملایم به رنگ زرد، سبز و بنفش نیز به رنگ قهوهای کدر بدل میشود. رنگ قرمز تیره تحت نور تنگستن اندکی نارنجی به نظر میآید. در حالی که تحت نور فلورسنت قرمز به رنگ بسیار پر جاذبهای تبدیل میشود، همین رنگ تحت نور زرد خیابان به قهوهای تمایل دارد. (همان)
ادراک رنگ تنها به طول موج نور وابسته نیست. چشم به طول موجهای ۴۰۰ تا ۷۰۰ میلیونیم میلیمتر حسّاسیّت دارد، امّا این حسّاسیّت در موقعیّتهای مختلف فرق می کند، وقتی نور زیاد است نسبت به یک ناحیه از طیف نور و وقتیکه کم است نسبت به ناحیهی دیگری از آن حسّاسیّت نشان میدهد. بیشترین حسّاسیّت در ناحیهی ۵۵ میلیونیم میلی متر وکمترین حسّاسیّت در ناحیهی ۵۱۰ میلیونیم میلیمتر است، بنابراین در روز روشن به رنگ زرد و در سایه روشن به نور سبز حسّاسیّت خواهد داشت. اگر به باغ پُرگلی توجّه کنیم خواهیم دیدکه درخشانترین رنگها در نور روز رنگهای زرد و سرخ است امّا به تدریج که هوا تاریک میشود این رنگها درخشانی خود را از دست میدهند در عوض سبز و آبی درخشانتر از آنها به نظر میرسند، این پدیده را اصطلاحاً پدیدهی پورکینجه[۱۱] مینامند. (گنجـی،۱۳۸۶،ص ۱۵۰)
نور یک عنصر جهانی است. تنها از طریق وجود نور است که ما میتوانیم ببینیم و از وجود رنگ اطّلاع پیدا کنیم. ما به این علّت قادریم این کار را انجام دهیم که چشم انسان تا حدّی تکامل یافته و میتواند رنگها را بشناسد و تشخیص دهد. چشم انسان پریمیتو[۱۲] (بدوی) شاید درک رنگی پیشرفتهای نداشته باشد و شاید فقط قادر بوده نورهای قویتر و ضعیفتر را تشخیص دهد. زمانی از زندگی بر روی کرهی زمین هیچ موجود زندهای نمیتوانسته بین فرکانسهایی که موجب ضبط رنگهای کروماتیک میگردد، تفاوتی قائل شود. چشم امروزه میتواند نورهای متفاوتی را که رنگ به وجود میآورند درک کند. چشم معاصر توانایی اخیر را حفظ کرده میتواند رنگهای آکروماتیک(سفید- سیاه و خاکستریها) را همانند رنگهای کروماتیک درک نماید. ما نه تنها درجات مختلف خاکستریها بلکه رنگهای مختلف که درک ما را از شکل اشیاء کامل میکند، آنها را زنده و مشخّصتر میسازد و به آنها شخصیّت و خصوصیّاتی نظیر گرمی و سردی میدهد را نیز میتوانیم ببینیم. (مه یر،۱۳۸۲، ص۶۶)